نقد داستان کوتاه «جای گره کجاست؟»
داستان کوتاه «جای گره کجاست؟»
به قلم زهرا غیاث آبادی
در یک پارک ، کنار تاب و سرسره رنگارنگ ، تکه نخی سبز داشت بالا و پایین میپرید و جلو می رفت . او تو فکر بود به هر سویی نگاه میکرد تا اینکه شاید جای خودش را پیدا کند.
بالا پرید و روی یک نیمکت نشست. چند تا پسر بدو بدو دنبال هم بودند. پسری که آخرین نفر بود ؛ روی نیمکت نشست ، داد زد (صبر کنید گره کفشم باز شده .)) بقیه دویدند و رفتند. پسر روی نیمکت نشست تا بند کفشش را گره بزند .اماااا بلد نبود. آخه همیشه مامان بند کفشش را گره میزد. ناراحت شد.
تکه نخ صداش کرد و گفت :(( چی شده؟ شاید من بتوانم کمکت کنم .))
پسر گفت (تو کی هستی ؟ نخ هستی ؟ ))
تکه نخ تابی به خودش داد و گفت:(( شاید من الان شبیه یک نخ پیچ و تابدار باشم، اما قرار بود یک گره بشوم. جایی بودم پر از نخ های رنگارنگ. خانمی یکی یکی نخ ها برمیداشت و شعری میخواند.
یک و دو و سه بزن یه گره
نوبتم که شد ، من را برداشت و پیچ و تابی داد . ناگهان باد تندی وزید و من از لای انگشتانش بیرون افتادم. آنقدر تو هوا چرخیدم که یادم نمیآد جای من کجا بود ))
تکه نخ ادامه داد:((آهان ، من الان برات آن شعر را میخوانم. شاید بتوانم با آن شعرکمکت کنم. اصلا شاید من هم گره یک کفش باشم.))
به بالا پرید. دستهایش رو توی هوا تکان داد. روی هوا چرخ خورد و خواند :
یک و دو و سه بزن یه گره
بندهای کفش پسرک مثل دو مار سفید بالا آمدند. همدیگر را بغل کردند وگره محکمی خوردند.
اما تکهنخ دید، گره بند کفش شبیه خودش و دوستانش نبود. پسر با خوشحالی از او تشکر کرد و دنبال دوستانش دوید.
تکه نخ جلو رفت و جلو رفت. خانمی باعصا و موهای سپید، در پیادهرو دید. او خم شده بود تا چیزی را از روی زمین بردارد. خانم موسپید گفت (ای وای گره کیسه آجیل باز شده.
عینکم را با خودم نیاوردم. اگه گره نزنم با این دستهای لرزان آجیل هام میریزه. نوه های عزیزم منتظر آجیل هستند.))
تکه نخ روی هوا چرخی خورد تا نزدیک چشم مادربزرگ بالا رفت. به او گفت :((من کمکت میکنم مادربزرگ. اصلا شاید من هم گره یک کیسه باشم.)) دوباره روی هوا پرید و خواند :
یک و دو وسه بزن یه گره
بند کیسه آجیل تابی خورد، دور خودش پیچ خورد و بسته شد. مادربزرگ لبخند زد. اما تکهنخ دید، مثل گره کیسه هم نیست.
تکهنخ کوچولو جلو رفت و جلو رفت.
نزدیک مهد کودکی رسید. دختری با پیراهن صورتی بلند آنجا بود. دختر داشت سعی میکرد گره روبان لباسش را ببندد، اما دست کوچکش به پشت لباس نمیرسید.
گره کوچولو گفت: ((من کمکت میکنم .اصلا شاید من هم گره یک لباس باشم.))
روی هوا پرید و خواند :
یک و دو وسه بزن یه گره
روبان لباس دختر گره خورد؛ اما گره لباس هم، اصلا شبیه او نبود. تکه نخ از اینکه نمی دانست جاش کجاست ناراحت شد. ولی دختر خیلی خوشحال شد. گفت (خیلی ممنونم گره مهربان )) بعد دوید و رفت .
یک دفعه پرنده ای آمد و تکهنخ را به نوکش گرفت. پرنده توی آسمان پرواز کرد. از این طرف به آن طرف.
وقتی تکهنخ را با نوکش فشار داد؛ فهمید که نخ کوچولو کرم نیست. آن را پایین انداخت. از بالای بالا به پایین پایین افتاد.
تا اینکه روی شانه دخترکی نشست. دخترک داشت سعی میکرد بند باریک سبز رنگی را به ضریح گره بزند. دعا میکرد و میگفت( خدایا مادرم گفته دعا کنم که حال پدربزرگ خوب بشه.))
اما دختر هر چقدر تلاش کرد نتوانست بند را گره بزند.
تکهنخ آرام در گوشش گفت:((من کمکت میکنم. اصلا شاید من هم گره یک بند باشم. ))
روی هوا چرخی خورد و خواند :
یک و دو و سه بزن یه گره
بند گره خورد. دختر از خوشحالی بالا و پایین پرید.
اما جای گره آنجا هم نبود. آخه شبیه گره بند هم نبود. به فکر فرو رفت و با
خودش گفت(جای من کجاست ؟ شاید من گره مهمی نیستم.))
یک دفعه باد تندی وزید. تکهنخ به هوا رفت و هی چرخید. رفت و رفت تا به جایی عجیب رسید. به هر طرف را نگاه میکرد پر بود از گره. گره های رنگی رنگی. گره ها با هم حرف میزدند و انگار نگران اتفاقی بودند. تکهنخ گیج شده بود و مدام این طرف و آن طرف را نگاه میکرد. جلوتر رفت و از یکی از گره ها پرسید:((اینجا کجاست ؟ شهر گره هاست ؟ چرا همه نگران هستند؟))
گره که رنگ بنفش داشت جواب داد :(( من و دوستانم گره های یک فرش زیبا هستیم . اما یکی از نخ ها را باد برد. حالا جای آن خالی شده. او باید يک گره سبز میشد. جای آن آنجاست کنار گل قرمز. اگر آن پیدا نشود ممکن است تک تک ما از هم جدا بشویم و دیگه یک فرش قشنگ نباشیم.))
گره گفت (من میتوانم کمک کنم شاید من گره گمشده فرش باشم. ))
از بین گره ها جلو رفت تا خودش را به برگ کنار گل سرخ رساند. همه گره ها به او امید داشتند.
تکهنخ به آنها نگاهی کرد، لبخندی زد و سری تکان داد. روی هواچرخی زد.
دست خانمی جلو آمد و تکهنخ را برداشت و به تار فرش گره زد.
یک دفعه همه گره ها با هم و یک صدا خواندند :
یک و دو و سه بزن یک گره
حالا او یک گره واقعی شده بود.
این بار گره کوچولوی سبز رنگ رفت سر جایش نشست. جای کوچک و مهمش. کنار بقیه گرههای فرش زیبا.
_____________________________________
نقد داستان کوتاه «جای گره کجاست؟»
به قلم هادی خورشاهیان
کودک با وجود محدودیت دانش و تجربه، به دلیل سنّ و سال اندک خود و فرصت های پیش نیامده برای مواجهه با پدیده های جهان، خود خدای تخیّل است و در جهانی ذهنی خود پدیده ها و حتّی مفاهیمی را می آفریند که گاه بزرگ ترها را نیز مبهوت می سازد و به همین دلیل کار نویسنده برای نوشتن برای کودک بسیار سخت است. کودکان بسیاری از مسایلی را که برای آدم بزرگ ها طبیعی است، با همه ی توضیحات بزرگ ترها و استدلال آوردن های بسیار به تعبیر خودشان منطقی آن ها به سختی قبول می کند، ولی بسیاری از مسایل خیالی را به راحتی می پذیرد. تخیّل در جهان ذهنی کودک حرف اوّل را می زند و نویسنده موظّف است برای تخیّل کودک هم جایی در داستان و روایت باقی بگذارد و این آن کار درستی است که نویسنده ی این داستان به خوبی انجام داده است.
زیبایی و هوشمندانه بودن این داستان در موضوع خلاقیت کودک در این جاست که کودک مثلاً با یک توپ با همه ی تنوّع بازی ها، تعدادی بازی محدود انجام می دهد. یک عروسک هم در بازی های کودک، با همه ی ظرفیتش برای بازی در نقش های مختلف، فقط تعدادی نقش را بر عهده می گیرد و این در حالی است که توپ و عروسک دو موجود کامل هستند. توپ نقصی ندارد و کامل است و عروسک هم تا زمانی که آسیبی جدّی ندیده باشد یا حتّی پس از آسیب نیز موجودی کامل است، ولی یک تکّه نخ می تواند با تخیّل کودک در جاهای بسیاری کاربرد داشته باشد و ذهن خلّاق کودک از آن استفاده های بسیاری خواهد کرد. این جاست که کودک از این داستان لذّت می برد و موفقیت نویسنده هم در این است که توانسته است به ذهن خلّاق کودک نزدیک شود. درواقع او برای کودک متن خلق نکرده است. او با کودک همراه شده است و با هم متنی خلّاقانه را پیش می برند و این همان نکته ای که بسیاری از نویسندگانی که برای کودک می نویسند، از آن غفلت کرده اند.
داستان خانم زهرا غیاث آبادی این گونه نشان می دهد که نویسنده به ادبیات کودک مسلّط است. داستان های کودک خوب زیادی از نویسندگان ایرانی و خارجی خوانده است و به تصاویر کتاب ها هم دقّت کرده است. نوع روایت نشانگر این است که او می داند داستان را چگونه روایت کند که مفهوم عمیقی را با کمک تصاویر به کودک منتقل کند و توی ذوق مخاطب هم نزند. آگاهانه یا ناخودآگاه در هنگام نوشتن داستان، آن را در ذهن خود تصویر کرده است. به مکان ها و وقایعی اشاره می کند که برای کودک آشناست و حتّی مورد علاقه ی کودک است. به رنگ هم توجّه کرده است. زبان داستان برای مخاطب خردسال و کودک مناسب است و موضوع هم، حتّی اگر کودک به نیّت نویسنده برای نوشتن این داستان پی نبرد، موضوع جالبی برای کودک است.
نویسنده این داستان نمادین را با حوصله نوشته است. برای به پایان بردن داستان اصلاً عجله ای نداشته و همین باعث شده است به رویدادها و شخصیت ها این اجازه را بدهد که به نوبت وارد داستان شوند و نقش مهمّ خودشان را به خوبی بازی کنند. زبان داستان و گفت و گوها مناسب سنّ مخاطب است و نثر هم نثر خوبی است، هرچند در پاره ای موارد می توان آن را ویرایش کرد و صد البته که ویرایش برای هر متنی یک ظرفیت است و چه بسا حتّی کتاب های کلاسیک و آثار مشهور را نیز بتوان با ویرایش به متنی ماندگارتر تبدیل کرد.
در داستان کودک به طور معمول از شخصیت انسان، حیوان و گیاه استفاده می شود و در سال های اخیر در ادبیات کودک ایران و جهان از شخصیت های جدید و متفاوت سود می برند که این داستان هم یکی از آن داستان هاست که کودک ناخودآگاه با همراهی با یک شخصیت ظاهراً ناملموس و نه چندان باارزش، به نکته ی ارزشمندی خواهد رسید.
******************************
رزومه ی آقای هادی خورشاهیان
هادي خورشاهيان 15/6/ 1352 در گنبدكاووس متولّد شد، ولي به دليل اصالت خراساني اش، خانواده اش به نيشابور بازگشتند و او تا سال 1377 مقيم آن جا بود و از آن سال تاكنون ساكن تهران است. داراي مدرك ليسانس زبان و ادبيات انگليسي دانشگاه تهران است و گواهينامه ي هنري درجه ي دو در رشته ي شعر، معادل فوق ليسانس به او اعطاء شده است. از سال 1370آثارش در مطبوعات به چاپ رسيده است و تاكنون حدود بیش از صد و ده جلد كتاب در حوزه هاي ادبيات كودك و نوجوان، شعر، ادبيات داستاني، ترجمه، نقد ادبي، نمايشنامه و فيلمنامه از او منتشر شده است. در چند همايش و كنگره برگزيده شده است و در چند همايش و كنگره نيز به عنوان داور حضور داشته است.
نمايشنامه
– سرباز و مرز، انتشارت: قطره، 1393
فيلمنامه
خواب مرگ، انتشارات: افراز، 1394
شعر كودك
– ديشب توي تلويزيون، انتشارات: نگارينه، 1387
– دوشنبه ساعت دو، انتشارات: نگارينه، 1387
– من بابا رو دوس دارم، انتشارات: نگارينه، 1387
– باد اومد و هلش داد، انتشارات: هيربد، 1389
– يه شهري تو ابرا بود، انتشارات: هيربد، 1389
– خواب مادر بزرگ، انتشارات: هيربد، 1391
– دود، بوق، ترافيك، انتشارات: هيربد، 1391
– بابابزرگ آسماني، انتشارات: سرمستان، 1392
– آقاجون مهربون، انتشارات: سرمستان، 1394
– اين چي چيه؟ مترسك، انتشارات: خط خطي، 1394
– اين چي چيه؟ يه جنگل، انتشارات: خط خطي، 1394
– اين چي چيه؟ يه شيره، انتشارات: خط خطي، 1394
– اين چي چيه؟ يه جغده، انتشارات: خط خطي، 1394
– اين چي چيه؟ يه ماژيك، انتشارات: خط خطي، 1394
– اين چي چيه؟ يك قطار، انتشارات: خط خطي، 1394
– مامان چه خوب است، انتشارات: سایه گستر، 1397
– بانگ طلایی، انتشارات: قدرولایت، 1399
داستان كودك
– من يك بادبادكم، انتشارات: شباويز، 1382
– لطفا آدم بزرگ ها پياده شوند، انتشارات: كردگاري، 1385
– شيرها براي هم نامه نمي نويسند، انتشارات: كردگاري، 1385
– باران در بهشت، انتشارات: شاهد، 1385
– همه در حرم خوشحالند، انتشارات: بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1393
– درخت مُراد، انتشارات: فراي علم، بازنويسي ادبيات كهن با داريوش هفت برادران، 1394
– دفتر نقاشي خاطرات سايه، انتشارات: سكّو، 1394
– چوب درخت بِه، انتشارات: فراي علم، بازنويسي ادبيات كهن با داريوش هفت برادران، 1395
– گربه ی ایرانی در چکمه ی ایتالیایی، انتشارات: کتاب نیستان، 1398
– جزیره ی پرچم ها، انتشارات: کتاب نیستان، 1398
– روزی که خورشید قهر کرد، انتشارات: کتاب نیستان، 1398
– آن هزارمین مرد، انتشارات: قدرولایت، 1400
– مدادرنگی قدکوتاه، انتشارات: سروش، 1400
– بازی کودکان، انتشارات: سازمان زیباسازی شهر تهران، 1400
– فوّاره های رنگی، انتشارات: سازمان زیباسازی شهر تهران، 1400
– بدن سازی در پارک، انتشارات: سازمان زیباسازی شهر تهران، 1400
– سرویس بهداشتی، انتشارات: سازمان زیباسازی شهر تهران، 1400
– ورزش بانوان، انتشارات: سازمان زیباسازی شهر تهران، 1400
– کلمات نوه های پدربزرگند، انتشارات: سروش، 1401.
مجموعه داستان کودک
– آیدای شگفت انگیز، انتشارات: سکّو، 1396
مجموعه داستان نوجوان
– بابا حق نداشت، انتشارات: هزاره ی ققنوس، 1398
– غمگین ترین فضایی، انتشارات: نگارینه 1399
شعر نوجوان
– توي اخبار راديو، انتشارات: واج، سال 1383
– در كلاس دير وقت، انتشارات: نگيما، سال 1383
– ما هم آخر خدامان بزرگ است، انتشارات: كردگاري، 1385
– با اجازه ي دبير هندسه، انتشارات: قطره، 1390
– اين كه روي تخته است كشور است، انتشارات: نسيما، 1394
– دریاچه در استکان، انتشارات: گویا، 1399
رمان نوجوان
– پلاك 61، انتشارات: كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، 1387
– سفر به شهريور، انتشارات: كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان ،1390
– سايه هاي ترس، انتشارات: چشمه، 1390
– مامان را ببخشيد، انتشارات: هزاره ي ققنوس، 1390
– آلبوم دردسر، انتشارات: كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، 1391
– راز بزرگ سلمان، انتشارات: آموت، 1392
– طوفان در راه، انتشارات: هزاره ي ققنوس، 1393
– مگه من چند نفرم؟، انتشارات: افق، 1394
– اين راز مال من است، انتشارات: ايرانبان، 1395
– دختری که نبود، انتشارت: افق، 1395
– فرشته ای در تانک، انتشارات: کتابستان معرفت، 1396
– یکی من و از دست داداشم نجات بده، انتشارات: خط خطی، 1397
– دو تفنگدار ناشی، انتشارات: خط خطی، 1397
– رو تن این تخته سیاه، انتشارات: سوره ی مهر، 1397
– دزدیدن آدم رباها، انتشارات: محراب قلم، 1400
نقد ادبيات كودك و نوجوان
– حرف اضافه ي لازم، انتشارات: پرنده، 1386
ترجمه (رمان كودك و نوجوان)
– دردسر دوقلو (ژاكلين ويلسون)، انتشارات: هرمس، 1388
فعّالیت ها:
– برگزاری کارگاه آموزش شعر و داستان در فرهنگسراها و فضای مجازی در دو دهه ی اخیر.
– سخنرانی و نقد کتاب در فرهنگسراها و مکان های فرهنگی در دو دهه ی اخیر.
– چاپ بیش از هزار شعر و داستان و نقد کتاب و مصاحبه از سال 1370 تاکنون در بیش از صد نشریه.
رتبه ها
– رتبه ي دوّم شعر هفتمين دوره ي مسابقه ي قلم، 1372
– رتبه ي اوّل شعر هشتمين دوره ي مسابقه ي قلم، 1373
– رتبه ي اوّل داستان نويسي دانشجويان سراسر كشور، 1380
– رتبه ي سوّم شعر در بخش آزاد جشنواره ي فرهنگي دانشجويان بم، 1383
– برگزيده ي شعر آزاد سوّمين جشنواره ي شعر رضوي استان خراسان، 1384
– رتبه ي سوّم داستان كودك و نوجوان براي داستان ” باران در بهشت” در دهمين انتخاب بهترين كتاب سال دفاع مقدّس، 1384
– اثر برتر اوّلين كنگره ي شعر زنان عاشورايي، 1385
– برگزيده ي سوّمين جايزه ي ادبي يوسف، 1387
– رتبه ي برتر شعر ايثار و شهادت، 1387
– برگزيده ي سوّمين دوره ي جشنواره ي شعر فجر، 1387
– تقدير ” پلاك 61″ هفتمين جايزه ي ادبي اصفهان، 1389
– رتبه ي سوّم شعر كودك و نوجوان بيستمين كنگره ي دفاع مقدّس، 1391
– گواهينامه ي هنري درجه ي دو در رشته ي شعر، 1393
– تمجيد رمان ” مگه من چند نفرم؟” در سيزدهمين دوره ي جشنواره ي قلم زرّين، 1394
– تقدير در كنگره ي 2000 شهيد هنرمند ” ترنّم پرواز” 1394
– نامزدی مجموعه غزل سلام بر زندان در پانزدهمین دوره ی جشنواره ی قلم زرّین، 1396
– نامزدی رمان الفبای مردگان در جایزه ی جلال آل احمد(کتاب سال جمهوری اسلامی ایران) 1396.
– نامزدی مجموعه داستان انگشت نگاری در جایزه ی قلم زرّین 1399.
– نامزدی مجموعه شعر تقصیر دنیا بود و تهرونش در جشنواره ی فجر(کتاب سال جمهوری اسلامی ایران) 1399
– برگزیده شدن مجموعه غزل سلّول آزادی در نوزدهمین دوره ی جایزه ی قلم زرّین 1400
داوري ها
– داوري كتاب شعر كودك و نوجوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران، 1384
– داوري شعر قرآني خبرگزاري ايكنا، 1384
– داوري چهارمين جشنواره ي شعر بسيج ويژه ي منطقه ي مقاومت تهران، 1386
– داوري دوّمين جشنواره ي انتخاب كتاب برتر كودك و نوجوان، 1386
– داوري سوّمين جشنواره ي انتخاب كتاب برتر كودك و نوجوان،1387
– داوري هفدهمين كنگره ي شعر دفاع مقدّس، 1387
– داوري پنجمين همايش بالاتر از زلالي، 1389
– داوري شعر نوجوان دهمين دوره ي جشنواره ي مطبوعات كودك و نوجوان كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، 1390
– داوري كتاب هاي بازنويسي در جشنواره ي كتاب كودك و نوجوان كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، 1391
– داوري سوّمين جشنواره ي استاني داستان كوتاه حوزه ي هنري نيشابور، 1391
– داوري كتاب هاي زندگينامه در جشنواره ي كتاب كودك و نوجوان كانون پرورش فكري كودك و نوجوان، 1392
– داوري بخش داستان جشنواره ي ايده هاي بهره ور، 1392
– داوري پنجمين جشنواره ي داستان كوتاه پايداري، 1393
– داوري ششمين جشنواره ي داستان كوتاه پايداري، 1394
– داوري كتاب داستان كودك و نوجوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران، 1394
– داوري كتاب داستان كودك و نوجوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران، 1395
– داوري كتاب هاي شعر كودك و نوجوان كانون پرورش فكري كودك و نوجوان، 1395
– داوری ششمین جشنواره ی استانی داستان کوتاه شهید شاهی، 1396
– داوری در کتاب سال جلال آل احمد(کتاب سال جمهوری اسلامی ایران) بخش رمان 1398.
– داوری در بخش داستان کودک و نوجوان اوّلین دوره ی جایزه ی ایثار و شهادت سرخ نگاران 1398.
– داوری كتاب هاي شعر كودك و نوجوان كانون پرورش فكري كودك و نوجوان، 1399
– داوري كتاب داستان كودك و نوجوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران، 1399
– دبیرعلمی و داور نهمین دوره ی جایزه ی ادبی یوسف 1399.
– سرگروهی و داوری داستان کودک و نوجوان انقلاب در اوّلین دوره ی جشنواره ی انقلاب اسلامی 1399
– داوری داستان انقلاب در حوزه ی هنری 1399.
– داوری جایزه ی کتاب سال جوان جمهوری اسلامی ایران در بخش داستان تألیف و ترجمه 1399.
– داوری جایزه ی جلال آل احمد چهاردهمین دوره (کتاب سال جمهوری اسلامی ایران) در بخش مجموعه داستان 1400
– داوری نوزدهمین دوره ی کتاب سال دفاع مقدس در بخش داستان کودک و نوجوان 1400
– داوری در بخش شعر کودک و نوجوان دوّمین دوره ی جایزه ی ایثار و شهادت سرخ نگاران 1400.
– داوری در بخش داستان کودک و نوجوان دوّمین دوره ی جایزه ی ایثار و شهادت سرخ نگاران 1400.
– داوری بخش داستان بیست و دوّمین دوره ی جشنواره ی موضوعی پرسش مهر آموزش و پرورش.
– داوری در کتاب سال استانی و کتاب سال داستان کودک و نوجوان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دو دهه ی اخیر.
– داوری جایزه ی جلال آل احمد پانزدهمین دوره (کتاب سال جمهوری اسلامی ایران) در بخش مجموعه داستان 1401
– داوری بیستمین دوره ی کتاب سال دفاع مقدس در بخش داستان کودک و نوجوان 1401
– داوری سومین جشنواره ی داستان آفرینش با عنوان دیار یار با موضوع ادبیات اقلیمی در جشنواره ی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان 1401.
دیدگاهتان را بنویسید