«مربعهای قرمز» شاید در ظاهر، خاطرات یک چهره آشنا به نام «حاج حسین یکتا» باشد؛ ولی در اصل فصل مشترکی است بین بچههای دهه چهل که در جبهه قد کشیدند و مرد شدند. از شیطنتهای آن نسل میگوید. از انقلاب که میان روزهای جوانی و نوجوانیشان جاری شد و جنگ که ناگهان سایه انداخت روی زندگیشان. در میان فصلهایش به راه رشدی پرداخته که خیلی از آن بچهها طی کردند. راه رشدی که شروعش در مسجد بود و پایانش شهادت. راه رشدی به مربیگری کسانی مثل آیت الله احمدی میانجی و پسرش جعفر. راه رشدی به فرماندهی شهید مهدی زینالدین فرمانده لشکر ۱۷ علی بم ابیطالب قم.
قیمت رایگان!
توضیحات
«مربعهای قرمز» کتابی در ژانر دفاع مقدس است که همه چیز دارد. از خاطرات رزم. از شیوههای تربیتی و شیطنتهای بچههای دهه ۴۰ تا طنز و لبخند و گریه و اشک. خیلیها کتاب را خواندهاند و خیلی یادداشتها رویش نوشته شده؛ ولی از نویسنده چیره دست و راوی دُرّافشانش که بپرسی یک نظر و یادداشت بیشتر از بقیه دلشان را برده. حدس زدنش راحت است. نظری که رهبر معظّم انقلاب در تقریظشان بر کتاب به آنها و مخاطبین ارائه دادند. نظری که همه یادداشتها را تحتالشعاع قرار داده و به زوایایی از کتاب دقت کرده که اصل و اساسند و شاید به چشم خیلیها نیامده باشند. مثل ذوق و قریحه لطیف موجود در یک کتاب ژانر دفاع مقدس، مثل حال حضور شهدا قبل از شهادتشان، مثل اشاره به آیتالله احمدی میانجی و شخصیتشان.
«مربعهای قرمز» شاید در ظاهر، خاطرات یک چهره آشنا به نام «حاج حسین یکتا» باشد؛ ولی در اصل فصل مشترکی است بین بچههای دهه چهل که در جبهه قد کشیدند و مرد شدند. از شیطنتهای آن نسل میگوید. از انقلاب که میان روزهای جوانی و نوجوانیشان جاری شد و جنگ که ناگهان سایه انداخت روی زندگیشان. در میان فصلهایش به راه رشدی پرداخته که خیلی از آن بچهها طی کردند. راه رشدی که شروعش در مسجد بود و پایانش شهادت. راه رشدی به مربیگری کسانی مثل آیت الله احمدی میانجی و پسرش جعفر. راه رشدی به فرماندهی شهید مهدی زینالدین فرمانده لشکر ۱۷ علی بم ابیطالب قم.
«مربعهای قرمز» از سبک بندگی کردن این نسل میگوید. سبک بندگی منحصر به فردی که سبک زندگیشان را ساخت و باعث شد جبهه برایشان از همه دنیا و تعلقات و زرق و برقهایش دیدنیتر و خواستنیتر باشد. از مساجد تربیت محور میگوید که این بچهها را در خنکای شبستانشان جا میدادند. از لقمههای حلالی که سر سفره خانهشان بود و از مادرهایی که شاید تحصیلات عالیه نداشتند؛ ولی زنهایی بودند مرد پرور.
برشی از کتاب:
…فرماندهای را از دست داده بودیم که مدام کنارمان بود. دلسوزمان بود. مثل برادر دوستمان داشت. حالا ما بودیم و دیگر آقا مهدی نبود. نبود که از روی این خاکهای سرد بلندمان کند. نبود که دلداریمان بدهد. نبود تا درهای آسمان را که هنوز باز بود، نشان دهد. نبود که وعدهی شهادت در عملیات بعد را بهمان بدهد. نبود که دورش حلقه بزنیم و روی دوشمان بلندش کنیم. نبود که حالمان خوب باشد.
جزییات شهادتش خیلی زود در مقر پیچید. برای شناسایی نقطهی عملیاتی از بانه به سردشت میرود. آن شب در هوای بارانی به کمین ضدانقلاب میخورند. برادرش، آقا مجید[1]، ابتدای درگیری شهید میشود. آقا مهدی چند متر دورتر از ماشین روی زمین میافتد. کوملهها در تاریکی نمیفهمند فرماندهی لشکر را زدهاند. باران تا صبح خون آقا مهدی را میشوید و در دشت پخش میکند. هنوز هم وقتی به غرب میروم حتما در محل شهادت آقا مهدی توقف میکنم. یک دشت سرسبز میان تپههای کوتاه. راه خاکیای تنش را میان دشت تاب داده و انتهایش در پشت تپه فرو رفته. همیشه فکر میکنم آقا مهدی از همین راه خاکی به بهشت رسید. فکر میکنم این دشت و تپهها را خون آقا مهدی مثل بهشت زیبا کرده است…
متن تقریظ مقام معظّم رهبری بر کتاب مربعهای قرمز:
بسمهتعالی
بسیار شیرین و جذاب نوشته شده است. ردپای چانهگرمیهای آقای حاج حسین یکتا در آن آشکار است. ظرافتهای برخاسته از ذوق و قریحهی لطیف که در سراسر کتاب گسترده است، میتواند از نویسندهی خوش قلم و چیره دست کتاب باشد و میتواند هم دُرافشانیهای راوی باشد. نقطهی برجستهی کتاب، یاد شهیدان و یاد حال و حضور ملکوتی آنان پیش از شهادت است که حقاً بسیار خوب تصویر شده است. ارادت راوی به مرحوم آقای حاج میرزا علی احمدی میانجی هم برای من جالب بود. آن مرحوم را حدود شصت سال به علم و تقوا و ورع میشناختم و به من لطف داشت. این کتاب ظاهراً چند روز پیش رونمائی شده است. برای من چندی پیش از این فرستاده بود و تماماً مطالعه شد.
۲۶/۴/۹۷
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.