با خواندن کتاب «رسول مولتان» غمی لطیف در هزارتوی دلتان میدود. غمی که دل شهید رحیمی را برای شیعیان خارج از کشور، می سوزاند. غمی که شب و روز و خواب و خوراک را از این مرد بزرگ گرفته بود. غمی که او را به آرزویش رساند و سرانجام در دفتر کارش به دست اشقیالاشقیا در خونش غلتید و در حالی که نام پدرش امیرالمومنین(علیهالسلام) را بر لب داشت به شهادت رسید.
قیمت رایگان!
توضیحات
«…رسول مولتان را خواندم. خوب نوشته شده بود. یادداشتی هم نوشتم. یک گلهای هم از شهید کردم. شهید هیچ وقت خانهاش نبوده. مدام سفر. افغانستان و پاکستان و … » مقام معظم رهبری خطاب به نویسنده کتاب در دیدار جمعی از نویسندگان با ایشان، ۱۱ مهر ۱۳۹۸
اگر کار فرهنگی میکنید و بعضی وقتها از دوییدنها و نرسیدنها خسته میشوید این کتاب را بخوانید. میان روزهای زندگی شهید رحیمی و صفحات این کتاب، گریه میکنید و میخندید و میدوید و حتی خسته میشوید؛ ولی از پا نمینشینید. با خواندن «رسول مولتان» سختیهای واقعی کار فرهنگی را با گوشت و پوست و تمام سلولهایتان لمس میکنید و به خستگیهای خودتان میخندید.
شهید رحیمی عمر خود را در هند، پاکستان، آفریقا و افغانستان صرف ترویج ارزشهای انقلاب اسلامی و زدودن غبار غربت از چهره شیعیان این کشورها کرد. روزهایی که وهابیها در پاکستان از ترس رسیدن صدای انقلاب ایران به گوش مردم، زبان فارسی را از کتابهای درسی حذف کرده بودند، شهید رحیمی وارد مولتان پاکستان شد. بارها رشد اندیشه تکفیری را در خاک همسایه دیوار به دیوارمان در یادداشتهایش گوشزد کرده و یکتنه در غربت برای مقابله با آن سینه سپر کرد. آنقدر که عرصه بر سران پرورش شجره خبیثه تکفیر تنگ شد و در جهدی عاجزانه تصمیم به حذف فیزیکی شهید رحیمی گرفته و با ریختن خونش نام و راهش را جاویدان کردند.
با خواندن کتاب «رسول مولتان» غمی لطیف در هزارتوی دلتان میدود. غمی که دل شهید رحیمی را برای شیعیان خارج از کشور، می سوزاند. غمی که شب و روز و خواب و خوراک را از این مرد بزرگ گرفته بود. غمی که او را به آرزویش رساند و سرانجام در دفتر کارش به دست اشقیالاشقیا در خونش غلتید و در حالی که نام پدرش امیرالمومنین(علیهالسلام) را بر لب داشت به شهادت رسید.
با خواندن رسول مولتان و دیدن مجاهدتهای شهید رحیمی و شنیدن صدایش از بین خطوط کتاب، یک جمله در ذهنت نقش میبندد: «شهادت سرنوشت محتوم شهید رحیمی بود.» مردی که برای رساندن صدای انقلاب ایران به گوش دنیا از جانش گذشت و با وجود ریختن خونش هنوز صدایش به ویژه میان مردم پاکستان شنیده میشود. که مقام معظم رهبری فرمودند: «مفاهیم انقلاب و مفاهیم اسلام، عطر گلهای بهاری است. هیچ کس نمیتواند جلوی آن را بگیرد. پخش میشود. همه جا میرود. نسیم روحافزا و روانبخشی است که همه جا را به خودی خود میگیرد. حالا جنجال کنند، داد و بیداد کنند، رفته. صادر شده…» رهبر معظم انقلاب: در دیدار اعضای مجمع عالی بسیج. 6/9/1393
بخشی از کتاپ:
…یادم نیست چند بار مسیر بین اتاق و دفتر علی و راهرو را رفتیم و بدنهای خونی را دیدیم و برگشتیم. میآمدم خانه و با خودم فکر میکردم صحنههایی که دیدم، واقعیت ندارد. برمیگشتم تا دوباره ببینم و مطمئن شوم. طفلک مهدی هم پابهپای من میآمد. حیران و سرگردان، پای برهنه روی خونها، بین بدنهای بیجان راه میرفتیم و برمیگشتیم خانه. هر بار که از خانه خارج میشدم، ناباورانه در راهرو میگشتم. غیر ارادی کشیده میشدم سمت دفتر علی. پایم را که روی خون گرمش میگذاشتم، چیزی از ته دلم کنده میشد و در گلویم گره میخورد. علی را که بیحرکت روی زمین افتاده بود، نگاه میکردم. نفسم بند میآمد و برمیگشتم خانه. در خانه، خودم را میزدم و صدای گریه و شیونم بلند میشد…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.