جستجو برای:
سبد خرید 0
  • خانه
  • اخبار
  • مقالات
    • قند و نقد
    • چهارشنبه‌های آموزشی
    • گزارش نشست
    • سه‌شنبه‌های خواندنی
    • داستانک
    • معرفی کتاب
  • تماس با ما
  • صفحه ورود
  • محصولات
    • ویدیوهای آموزشی
    • کتاب اعضای کانون
    • دوره های آموزشی

ورود

گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟

ثبت نام

داده های شخصی شما برای پشتیبانی از تجربه شما در این وب سایت، برای مدیریت دسترسی به حساب کاربری شما و برای اهداف دیگری که در سیاست حفظ حریم خصوصی ما شرح داده می شود مورد استفاده قرار می گیرد.

0
آخرین اطلاعیه ها
جهت نمایش اطلاعیه باید وارد سایت شوید
  • خانه
  • اخبار
  • مقالات
    • قند و نقد
    • چهارشنبه‌های آموزشی
    • گزارش نشست
    • سه‌شنبه‌های خواندنی
    • داستانک
    • معرفی کتاب
  • تماس با ما
  • صفحه ورود
  • محصولات
    • ویدیوهای آموزشی
    • کتاب اعضای کانون
    • دوره های آموزشی
شروع کنید
  • خانه
  • اخبار
  • مقالات
    • قند و نقد
    • چهارشنبه‌های آموزشی
    • گزارش نشست
    • سه‌شنبه‌های خواندنی
    • داستانک
    • معرفی کتاب
  • تماس با ما
  • صفحه ورود
  • محصولات
    • ویدیوهای آموزشی
    • کتاب اعضای کانون
    • دوره های آموزشی
شروع کنید

وبلاگ

بانوی فرهنگاخبارداستانکپنج داستان کوتاه نوروزی

پنج داستان کوتاه نوروزی

19 فروردین 1401
ارسال شده توسط devadmin
داستانک

سال تحویل شد.
به جای سفره هفت سین و گلدان سنبل،
لایه‌ای خاک، سنگ سفید قبر را پوشانده بود.
مادر، مهمان پسر شهیدش شده بود.

(سیده اعظم الشریعه موسوی)
.

«امید»
برای هفتمین مرتبه، دعای تحویل سال را روی کاغذ نوشت. به پای آخرین کبوتر بست و در هوای حرم پروازش داد. چشمان اشک‌آلودش چرخید و به گنبد طلایی امام رضا علیه‌السلام خیره ماند. با صدای شادی مردم به خودش آمد. برای اولین بار هم‌زمان با آنها بدون لکنت زبان می‌خواند: یا مقلب‌القلوب و الابصار، یا مدبر الیل و النهار…
(امینه گل‌زاده)
.

«عیدی»

دنبال مادرش دوید دم در. نماینده خیریه، بسته معیشتی را گرفت روبروی مادر. پسرک، مشتش را باز کرد، هزاریِ مچاله را گرفت رو به نماینده و گفت: “عید شما مبارک”.

(آزاده رباط‌جزی)
.

«عیدی مادربزرگ»

پیرزن پاکت‌های خالی عیدی را گذاشت لای قرآن هفت سین و نشست پای سجاده‌اش.
عید شد. بچه ها منتظر بودند که سجده‌ی طولانی مادربزرگ بالاخره تمام شود.
مادر قرآن را بوسید و کنار جانماز گذاشت.
پاکت‌های پر از عیدی از لای قرآن چشمک می‌زدند.
(هدی اسکندری)
.

«نو… روز…»

دست برد و این‌بار خودش یک پاکت‌ از فال‌‌هایش بیرون کشید: “نفس باد صبا …”
بچه‌تر از آن‌ بود که معنایش را بفهمد.
نوروز برایش،
روز از نو بود و روزی از نو…

(فاطمه شایان پویا)

برچسب ها: بانوی فرهنگحوزه هنریداستانکنوروز
قبلی داستان کوچک «ارباب خودم»
بعدی سه‌شنبه‌های خواندنی در سال جدید

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

جستجو برای:
دسته‌ها
  • آموزشی
  • اخبار
  • اطلاعیه
  • بدون دسته بندی
  • چهارشنبه‌های آموزشی
  • داستان
  • داستانک
  • سه‌شنبه‌های خواندنی
  • قند و نقد
  • گزارش نشست
  • گفت‌وگو
  • معرفی کتاب
  • یادداشت
برچسب‌ها
آموزش داستان نویسی آموزش داستان‌نویسی آموزش رایگان نویسندگی آموزش نویسندگی احسان رضایی اصول نویسندگی امام حسین انتشارات شهید کاظمی بانوی فرهنگ حسین شهرستانی حوزه هنری داستان داستان نویسی داستانک داستانک غربی داستان کوتاه داستان کوچک داستان‌نویسی سارا عرفانی سمیه عالمی سوگواره عاشورایی ده شاهنامه عاشورا فائضه غفار حدادی فردوسی قصه محرم معرفی کتاب معصومه امیرزاده مینیمال مینیمال آرت نقد نقد داستان نقد داستان کوچک نویسنده نویسنده شو نویسندگی نویسندگی خلاق نیلوفر مالک کتاب باز کتابخوانی کتاب خوب کتابگردی کتاب گردی کهن‌الگو
  • محبوب
  • جدید
  • دیدگاه ها

باشگاه ادبی بانوی فرهنگ، به منظور هم افزایی بانوان نویسنده و علاقمندان به نویسندگی توسط چند تن از بانوان نویسنده ی کشور تشکیل شد.

دسترسی سریع
  • خانه
  • دوره ها
  • اخبار
  • تماس با ما
  • فرم عضویت
  • تهران، خیابان سمیه نرسیده به خیابان حافظ، حوزه هنری، دفتر بانوی فرهنگ
  • 02191088034
  • info@banooyefarhang.com
نمادها
© 1400. قالب طراحی شده توسط بانوی فرهنگ
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
ارسال به ایمیل
https://www.banooyefarhang.com/?p=2160
لیست علاقه مندی ها 0 حذف همه
صفحه لیست علاقه مندی را باز کنید به خرید ادامه دهید
دسته بندی دوره ها
دوره های من
دسته بندی دوره ها

عمومی

  • 5 دوره

کتاب اعضای کانون

  • 6 دوره
دوره های من
برای مشاهده خریدهای خود باید وارد حساب کاربری خود شوید
Facebook Twitter Youtube Instagram Whatsapp
مرورگر شما از HTML5 پشتیبانی نمی کند.