نقد کتاب «دروازه مردگان»
قصهها در ذهن ما هستند و ما وظیفه داریم آنها را به خوبی از ذهنمان بیرون بیاوریم
حمیدرضا شاهآبادی که از نویسندگان برجسته حوزه ادبیات نوجوان و بزرگسال است ششم دیماه مهمان بانوی فرهنگ بود.
رمان “دروازه مردگان” وی که برای رده سنّی نوجوان نوشته شده است؛ رمانی است جذاب و پرکشش در بستر تاریخِ قاجار. نیلوفر مالک، کارشناس برنامه از شاهآبادی خواست تا تجربههای ِخود در خلق این اثر را با مخاطبین در میان بگذارد.
شاهآبادی در پاسخ گفت: مدت شش سال کار نوجوان ننوشته بودم و تصورم این بود که دیگر اثری در حوزه نوجوان نخواهم نوشت، اما در سال ۹۴ به عنوان کارشناس تاریخ از من درخواست مقاله پژوهشی در مورد وضعیت کودکان در زمان قاجار شد. ایده این رمان نوجوان از آنجا به ذهنم رسید.
وی تاکید کرد: تجربهها، موقعیتها و مهارتهای مختلف و بیربط و باربط ما، روی انگشتانمان شیارهایی ایجاد میکنند که درهم و برهماند و اثر انگشت داستانی ما را شکل میدهند. در نویسندگی به کارمان میآیند و باعث میشوند داستان چیزی شود که متعلق به خود ما است و مال دیگری نیست.
در این رمان آنچه اثر انگشت من به حساب میآید مربوط به زمان تحصیلم در هنرستان حافظ است. هنرستان ما جنب امامزاده زید انتهای بازار تهران بود و دیوار به دیوار قبرستان. وقتی قرار بود در حیاط مدرسه کارگاهی بسازند با حفر زمین استخوانها و سنگ قبرهایی از زمان قاجار بیرون آمد که برای من عجیب و جالب بود. این اصلیترین مایه رُمانم شد.
نویسنده رمان سه جلدی ” دروازه مردگان” تصریح کرد: در واقع قصهها در ذهن ما هستند و ما وظیفه داریم آنها را به خوبی از ذهنمان بیرون بیاوریم.
شاهآبادی در پاسخ به نظر کارشناس برنامه در مورد اینکه تاریخ در داستان شما وجود دارد گفت: تاریخ پر از نقاط عدم تعادل است و این یعنی شروع داستان. باید بدانید که ما در داستان به واقعیت نمیپردازیم، بلکه یک واقعیت مجازی میسازیم و آن را پاورپذیر میکنیم. ما طوری مینویسیم که آنها اینطور حرف میزدند، اینطور زندگی میکردند، در حالی که اینگونه نبوده اما باورپذیر است.
در ادامه مالک در مورد تکنیک شروع داستان و دو صفحه ابتدایی رمان از نویسنده سوال کرد که شاهآبادی در پاسخ اظهار کرد: من رمان را به شیوهی پیشدرآمدنویسی آغاز کردهام. به این صورت که اطلاعات کمی از فضای داستان و شخصیتها و ماجرا میدهم و به ظاهر حالت لو دادن داستان به خود میگیرم؛ در حالی که لو نمیدهم، بلکه ایجاد سوال و تعلیق میکنم. مثل پاشیدن دانه برای شکار پرنده.
شاهآبادی در پاسخ به این سوال کارشناس که آیا از اول میدانستید سه جلد مینویسید گفت: خیر. من جلد اول را به ناشر تحویل دادم و بعد به فکر نوشتن جلدهای بعدی افتادم، با این حال تغییری هم در جلد اول ایجاد نکردم.
وی در پاسخ به سوال یکی از مخاطبان مبنی بر اینکه آیا این رمان شما دچار سیاهی و ناامیدی است افزود: من اصلا قصد این کار را نداشتم؛ بلکه خواستم داستان انسانهای ضعیف و کمتر دیده شده را بنویسم.
شاهآبادی میدان دادن به تخیل را شرط خلق آثار فانتزی دانست و به مخاطبان توصیه کرد بدون ترس و دلهره بنویسند.
وی به لزوم بازنویسی اشاره کرد و گفت: نویسندگی چیزی جز بازنویسی نیست. اگر بازنویسی نباشد اثر قابل انتشار نمیشود.
شاهآبادی در پایان اظهار کرد: سه بار این رمانم را قبل از چاپ از ناشر پس گرفتم و بازنویسی کردم. وقتی میشود اثر را بهتر نوشت چرا نباید این کار را کرد.
(به قلم زینب باقری)
دیدگاهتان را بنویسید