نقد کتاب «خشم و هیاهو»
مهمان این ماه سهشنبههای خواندنیِ بانوی فرهنگ، نویسنده گرامی سرکار خانم منیژه آرمین بود.
منیژه آرمین رمان ” خشم و هیاهو” ویلیام فاکنر را مورد نقد و بررسی قرار داد. گزیده نظرات وی را میتوانید در سطور پایین بخوانید:
“خشم و هیاهو” کتابی تقریبآ سختخوان است که باید با معرفت خوانده شود.
آرمین، شخصیتهای فراگیر، حرکتهای درونی و بیرونی، سیالیت ذهن و زاویه دیدهای تو در تو را به عنوان نکات آموزنده کتاب معرفی کرد.
وی افزود: آنچه در این کتاب بیشتر به دردمان میخورد، زبان آن است. زبانی که چیزهای ناممکن را ممکن میسازد. مانند حرفهای یک انسان عقب افتاده، حرکتهای درونی و بیرونی و…
آرمین با اشاره به این نکته که فلسفه این کتاب جبرگرایی است گفت: در طول داستان اتفاقهای زیادی رخ میدهد، اما انتهای کتاب به ابتدای کتاب باز میگردد و این یعنی دور باطل. شخصیتها در جبر مطلق هستند. بر هم اثر میگذارند اما نه اثری تعیین کننده؛ کتاب بسیار شامل نکاتی است که به جبر مطلق منتهی میشود.
وی همچنین در رابطه با نام کتاب تصریح کرد: خشم و هیاهو از نظر کلامی نام جالبی است، اما ما در کتاب خشم نمیبینیم. ناله، غر، فریاد و در کل هیاهو آن چیزی است که در کتاب است و اشارهای به خشم نشده است. برای همین من نام انگلیسی کتاب را که در آن ابتدا هیاهو و سپس خشم آمده، مناسبتر میدانم.
گفتنی است فاکنر عنوان کتاب “خشم و هیاهو” را از سروده شکسپیر اقتباس کرده است. شکسپیر در تراژدی “مکبث” در پرده پنجم چنین می سراید:
خاموش خاموش ای شمع محتضر. زندگی سایه گذرانی است، بازیگری تهیمایه که ساعتی بر صحنه تماشاخانه با تکبر میخرامد و قیل و قال به راه میافکند و آنگاه صدایی از او به گوش نمی آید. قصهای است از زبان ابلهی، انباشته از “خشم و هیاهو” که حکایتگر هیچ است.
(به قلم فاطمه تاج مزینانی)
دیدگاهتان را بنویسید