معرفی کتاب «شبیه»
ظهور گروه تروریستی داعش در عراق و سوریه و اقدامات جنایتکارانه و غیرانسانی آنها در سرتاسر جهان باعث شد تا پژوهشگران، روزنامهنگاران، داستاننویسان و مراکز مطالعاتی، آثاری را درباره ابعاد مختلف این گروه تکفیری تولید کنند. کارهای غیرانسانی و بیرحمانه آنها در دهه نود بهگونهای بود که غالب مسلمانان و مردم دیگر ادیان (درگیر این اتفاق) انتظار ظهور منجی را داشتند. شاید اگر کمی، فقط کمی افکار و اعمالمان و زندگیمان «شبیه» پیامبر میبود، اکنون جهان بهتری را تجربه میکردیم. جهانی سراسر عشق، محبت، بدون کینه و بدون جنگ. فائضه غفارحدادی در جدیدترین اثرش یعنی رمان «شبیه» تلاش کرده این دغدغهها را در قالب واژهها به ریسه بکشد و به مخاطب عرضه کند.
بالاخره بعد از دو هفته پرترافیک کاری، خواندن رمان «شبیه» اثر فائضه غفارحدادی تمام شد. برای منی که هر هشت کار قبلی نویسنده را خوانده بودم و بهنوعی با قلمش کاملا آشنا بودم، فصل اول کتاب خیلی سخت گذشت. یکبار فصل اول و یکبار از صفحه شصت تا هفتاد. به خودم گفتم: غفارحدادیِ روایتنویس را بیشتر میپسندم؛ اما چون مطمئن بودم مثل همیشه حرفی برای گفتن دارد، صبوری پیشه کردم و تا آخر خواندم، و این صبوری نتیجه داد. کنترل چند بازه زمانی و مکانی در داستان کار سختی است که نویسنده توانسته بهخوبی از پس این کار بربیاید. اینکه بتوانی به شرایط آبوهوایی، رنگها و بوها، اقلیم و باورهای مردم هر منطقه اشراف داشته باشی نیازمندبه یک عقبه پژوهشی مناسب است، که غفارحدادی در این موارد موفق عمل کرده است.
«شبیه» داستانی زندگی دختری است ایرانی بهنام حانیه که بههمراه همسرش برای تحصیل به شهر «نیس» فرانسه رفته است. پدر حانیه پزشک است و به سوریه اعزام شده است. سوریهای که داعش دارد شهرهایش را ویران میکند، مردانش را به خاک و خون میکشد و زنان و دخترانش را به اسارت میبرد. در این بین، چند شخصیت فرعی اثرگذار هم وجود دارند که داستان را پیش میبرند. در بخشی از رمان، خواننده به جهان ناشناخته پس از ظهور وارد میشود. جهانی که در کمتر رمانی شاهد آن هستیم و با تردید باید بگویم تا حالا نبودیم.
از کوره تخیل نویسنده شخصیتهایی بیرون میآیند که کاملا بهدنیای واقعی ما نزدیک و ملموس هستند. علاوهبراین او اشکها و لبخندها را در گوشه و کنار رمان و برخلاف جریان داستان تزریق کرده میکند؛ موضوعی که در دیگر آثار غفارحدادی هم کاملا بهچشم میآید.
نکته دیگری که حائز اهمیت است، پرداختن به روش، مرام و مسلک پیامبر است که نویسنده تلاش میکند با بیان جملاتی خواننده را به تفکر و تأمل وادارد. تفکر در اینباره که اگر پیامبر در فلان شرایط موجود در رمان یا حتی زندگی کنونی ما قرار میگرفت، چه واکنشی انجام میداد؟ خواننده شاید با نگاهی کلی_بعد از پایان کتاب_ به این نقطه نرسد که این رمان میتواند برای پیامبر باشد؛ اما در بخشهایی از رمان رگههایی از پیامبر دیده میشود.
راستی! خودمان و زندگیمان چهقدر «شبیه» پیامبر و زندگی پیامبر است؟ آیا میتوانیم فرزند زمانه خود باشیم و درکنارش، زندگی و شخصیتمان هم رنگ و بویی از زندگی و شخصیت پیامبر داشته باشد؟
این کتاب در پاییز ۱۴۰۱ در ۲۶۸ صفحه توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر شده است.
در بخشی از کتاب آمده است: احساس کرد چقدر سخت است مردم بیآنکه پیامبر را دیده باشند و بین خودشان و در زمانه خودشان با او زندگی کرده باشند، بخواهند شبیه او شوند. این چه تکلیف طاقتفرسایی بود که هر کس باید یک نسخه کوچک ولی واقعی از پیامبرش باشد؟ کاش جایی بود که “چگونه نسخه درستی از پیامبر باشیم؟” آموزش میداد. دو واحد تشخیص اقتضائات زمانه و درک اولویتها هم رویش…
دیدگاهتان را بنویسید