معرفی کتاب «دریاقلی»
نُه آبان، سالروز حماسۀ ذوالفقاری است. چهل روز پس از شروع جنگ؛ دشمن با نقشهای غافلگیرانه ازطریق عبور از رودخانۀ بهمنشیر، قصد محاصره و اشغال آبادان را داشت. دریاقلی متوجه نقشۀ دشمن شد. بیست کیلومتر رکاب زد تا به شهر برسد. همۀ مردم و نظامیان را خبر کرد. مردم غیور آبادان هرچه داشتند به میدان آوردند. همراه نیروهای نظامی راهی میدان شدند و شهر را از سقوط نجات دادند. نُه آبان1359 روز حماسۀ ذوالفقاری و روز آبادان نام گرفت.
نجمه جوادی در کتاب «دریاقلی» با شیوۀ روایت دوم شخص که یکی از انواع کمتر شناختهشده و کم کاربرد روایت است، از قهرمان حماسۀ ذوالفقاری و مردمی مینگارد که در طول هشت سال دفاع مقدس شهرشان را ترک نکردند. در روایت دوم شخص، راوی محور داستان نیست؛ بلکه، مخاطب محور داستان است. این نوع روایت به دو گونه نگاشته میشود؛ 1- روایتی که راوی و مخاطب شخصیتی واحد دارند. 2- روایتی که راوی شخصیتی مجزا از مخاطب دارد. نویسنده در این کتاب از نوع دوم روایت برای داستان خود بهره برده است. مهمترین کاربرد روایت دوم شخص در بازسازی بخشی از تاریخ به شکل زنده و پویا است و نویسنده با گزینشی هوشمندانه موفق به خلق چنین فضایی شده است.
کتاب در 120 صفحه توسط انتشارات حماسه یاران در پاییز 1401 منتشر شده است.
در ایستگاه آخر این کتاب میخوانید: نفس عمیقی میکشی تا خودت را برای اعتراض آماده کنی، از سرباز هم میخواهی حواسش به تو باشد. هنوز آماده نشدهای که بوی عطر خوشی توی مشامت میپیچد. صدای یکی از ایرانیها را میشنوی. او از دریاقلی میگوید؛ مردی که باعث شکستتان شده بود. با خودت فکر میکنی حتماً باید افسر زیرکی باشد؛ نه، او یک ژنرال است! مگر میشود محاصره 270 درجهای را شکست؟! با شنیدن حرفهای نگهبان خشکت میزند. باورش برایت سخت است که یک اوراقفروش، تو و لشکر تا دندان مسلحت را شکست داده باشد. ای کاش در همان انفجار کشته شده بودی!
برشی از کتاب:
موتور تریلش هنوز روشن است و دود سیاهی از آن بلند شده. خبری از او نیست. به اطراف نگاهی میاندازی و با صدای جوان بسیجی برمیگردی. چشمت میافتد به دریاقلی؛ نشسته است روی زمین و میخندد. میدوی سمتش. صدایش را میشنوی که میگوید: «ها کا! ترسوندُمِت؟ بادمجون بم که آفت نِدارن.»
فاطمه فاطمینیا
دیدگاهتان را بنویسید