معرفی کتاب «دخیل عشق»
جنگ را مردان شروع میکنند و زنان ادامه میدهند. زنان تا آخرین روزهای زندگی خود با مشکلات مردی میجنگند که دچار عوارض روحی و جسمی جنگ شده است.
در کتاب “دخیل عشق” یه قلم مریم بصیری، زنانی روایت می شوند که دچار این جنگ هستند. این کتاب یک تفاوت مهم دارد؛ آنهم اینکه نویسنده زنی را به نمایش میگذارد که به ضریح امام رضا علیهالسلام دخیل میبندد تا با جانبازی زندگی کند.
حوریه بهیار آسایشگاه جانبازان است و عاشق مردی جانباز به اسم رضا میشود؛ اما با شهادت رضا دلخوشی های حوریه تمام میشود. خود را دستنیافته از آرزویش میداند که با خواستگاری به اسم رسول آشنا میشود. در خوابهایش رضا به او میگوید، رسول از طرف اوست.
جواب مثبت میدهد و وارد زندگی مردی می شود که سه بچه و یک مادر پیر دارد. رسول مردی است که اعصابش دچار تحریک شده و با صدای زیاد، یکباره از کوره در میرود و جنون به سراغش میآید. حوریه از حرفهای رسول متوجه میشود که او هم زخمخوردهی جنگ است؛ ولی هیچ مدرکی از جانبازی رسول در دست نیست. خوشحال از اینکه به آرزویش رسیده است، به دنبال تشکیل پرونده و اثبات جانبازی رسول میافتد.
مریم نصیری با راوی دانای کل توصیفهای زیبا، روان و دقیقش خواننده را همراه میکند و داستان را به خوبی پیش میبرد. نویسنده به خوبی توانسته شخصیتهایی باورپذیر خلق کند. پیرنگ داستان یکدست پیش میرود.
این کتاب در ۲۹۴ صفحه و در سال ۱۳۹۴ توسط انتشارات جمکران به چاپ رسیده است.
بریدهای از کتاب:
همیشه فکر میکنم من عاشقترم یا تو؟ معلومه من عاشقترم. من دلبستن رو خوب بلدم رضا، اما دلکندن رو نه. صدای دختر انگار از جایی دور میآید. گوشهای رضا هنوز از موج انفجار سوت میکشد؛ همان انفجاری که پرتش کرده بود طرف میدان مین و سیمهایخاردار. نمیتواند از جایش تکان بخورد و فقط دست چپش به کمک دست راستش میآید.
– صدای من رو میشنوی رضا؟
– از من دل بکن حوری! من دیگه نمیتونم بمونم.
حوریه سینهخیز خودش را از روی خاکریزی بالا میکشد و نگاهش را به رضا میدوزد. رضا در میان سیمهایخاردار گیر افتاده است. دختر دست میاندازد بهطرف سیمهایخاردار. خون از میان انگشتهای حوریه روان میشود و روی برفها میچکد. کوهِ دل رضا از دیدن زخمِ دست دختر فرو میریزد. رضا آوار میشود و به بازی قطرههای خون خودش و حوریه در روی برفها نگاه میکند.
(تهیه و تنظیم: مائده علیزاده)
دیدگاهتان را بنویسید