قراری با داستان؛ نگو… نشان بده!
در کلاسهای داستان نویسی زیاد شنیدهاید که نگو و نشان بده. شاید این دستورالعمل برای شما شفاف نباشد. قصد دارم کمی در این باره حرف بزنم.
اگر بنویسید او عصبانی شد. گفتهاید.
اما
اگر بنویسید دندان به هم سایید؛ نشان دادهاید.
استفاده از قید و صفتدر متن، زبان داستان را به سمت روایت و گزارش میبرد. هر چقدر میتوانید به جای بیان صفت و قید تصویر تولید کنید.
مثلا اگر من بگویم:
باد میوزید و برگها پراکنده میشدند. زن روی نیمکت زرد پارک نشسته بود.
از هیچ قید و صفتی استفاده نکردهام اما شما یک جور احساس تنهایی و اندوه از این تصویر میگیرید. پس برای پرداخت داستانی به هر پدیدهای باید آن را از کلمه به تصویر رساند.
تصویر میتواند در قالب صحنه یا توصیف تولید شود.
توصیف یعنی ارائه چشم انداز ساکن از جهان داستان.
مثلا سیگار بین دو لبش مانده بود. این تصویر هیچ حرکتی ندارد و ساکن است.
صحنه یعنی ارائه چشم انداز متحرک از جهان داستان.
مثلا پک محکمی به سیگار زد. حرکت اتفاق افتاده است.
با ترکیب این دو، تصویر تولید میشود.
دیدن و تولید تصویر هنر مهمی است که درباره آن بیشتر خواهیم گفت.
(به قلم معصومه امیرزاده)
دیدگاهتان را بنویسید