داستانک «بی قرار»
10 اردیبهشت 1403
ارسال شده توسط بانوی فرهنگ
بیقرار
سرش را پایین انداخت، وقتی گفتم نرو. ساک لباسش را پر کرد، وقتی اشک در چشمهایم موج برداشت.
رفت. قابله آمد.
خرمشهر اشغال شده بود.
مولود توکلی
#دهم_اردیبهشت_۱۳۶۱
#آغاز_عملیات_بیتالمقدس
#داستانک_مناسبتی
دیدگاهتان را بنویسید