داستانک «آهنگر»
15 مرداد 1402
ارسال شده توسط بانوی فرهنگ
آهنگر
-خدا را شکر امروز دکانمان رونقی گرفت که هرگز در این سیزده سال آهنگری ندیده بودم. حسابی کارمان گرفته است ماریه!
-الحمدلله، لابد به خاطر باران فراوانی است که امسال بارید و کشت و کار را زیاد کرد…
-نه…متعجبم! هیچ کس بیل و داس نمیخرد…
-پس چه میخرند؟
-شمشیر، نیزه، تیر، نعل تازه، سنان…راستی! برادرت حرمله هم آمده بود، سه تیر میخواست به تیزی شمشیر هندی!؟هر سه سه پر…
زهرا خاکباز
(مجموعه داستانکهای عاشورایی ده)
دیدگاهتان را بنویسید