بلند ترین شب تنهایی 13 دی 1399 ارسال شده توسط devadmin داستانک نویسنده: فاطمه تاج مزینانی دانههای انار از روی چروک دستانش میغلتید و توی کاسه مینشست. امسال هم باید یلدایش را تنها سحر میکرد.
دیدگاهتان را بنویسید