بررسی داستان کوچک «از دیر تا حرم»
«از دیر تا حرم»
کتیبهی سیاه را از روی دیوار اتاق باز کرد و بوسید و به همراه دشداشهی مشکیاش داخل صندوقچه گذاشت تا سال بعد.
ردای سفیدش را پوشید و ظرف آب مقدس را برداشت.
طفلی شش ماهه در کلیسا منتظر غسل تعمید بود.
(اثر مطهره مظهری)
نقد اثر:
بعضی داستانها و داستانکها حول یک حادثه یا اتفاق رخ میدهند و به پیش میروند. به این شکل که گرهی ایجاد شده و داستان در جهت باز شدن گره و ایجاد تعادل پیش میرود. برخی از داستانها شبیه داستانک پیش رو حول یک شخصیت و شناخت او و احیانا تغییرات او طی ماجرای مختلف داستانی شکل میگیرد.
در این داستانک قرار است ما با شخصیتی خلاف قاعده مرسوم روبرو شویم و همه ادوات داستانی با حداقل کلمات در خدمت پردازش این شخصیت قرار گیرد.
در ابتدای داستانک، استفاده از عباراتی چون “کتیبه سیاه” و “دشداشه مشکی” وجود شخصیتی مسلمان و به احتمال فراوان شیعه را به ذهن متبادر میسازد؛ اما با ورود ترکیب ” آب مقدس” به یکباره تمامی تصورات پیشین بر هم میخورد و این غافلگیری در نیمه دوم داستانک خوش نشسته است که البته با عبارات “کلیسا” و ” غسل تعمید” تکمیل میشود.
البته عنوان داستان از قدرت غافلگیری آن کاسته و از همان ابتدا با بهکارگیری کلمه “دیر” به وجود فضای مسیحیت اشاره کرده که از نقاط ضعف این داستان به شمار میرود.
هر چقدر نویسنده اجازه دهد که مخاطب با کدهای دقیق و به اندازه، اندک اندک به فضای داستان دست بیابد قطعا به جذابیت اثرش کمک کرده است و لو دادن پیش از موعد ماجرا، لذتی جهت کشف برای مخاطب باقی نمیگذارد.
به لحاظ زبانی نیز نکته قابل ذکر دیگر استفاده از فعل “باز کردن” است که چندان برای تفهیم مفهوم “کندن” یا “جدا کردن” از دیوار مناسب به نظر نمیرسد.
اتصال سه جمله پشت سر هم در نیمه اول داستان با حروف عطف “و” ، “تا” نیز باعث طولانی شدن آن شده است و اگر نویسنده سعی کند، پایان جملات نقطه بگذارد و آنها را کوتاه کند، به قوی شدن زبان داستان هم کمک شایانی میکند.
یکی دیگر از نقاط مثبت داستان، جمله پایانی آن و آوردن ترکیب “طفل ششماهه” است؛ طفلی که قرار است در آب شناور باشد و این کنار هم قرار گرفتن کودک و آب، برخلاف واقعهای که کشیش عزادار آن است، از تیزهوشی و توانایی نویسنده در بازی با عناصر داستانی حکایت دارد.
به امید خواندن داستانکهای بیشتری از این نویسنده عزیز
(به قلم مولود توکلی)
دیدگاهتان را بنویسید