بررسی آثار «محمدعلی جمالزاده»
اولین جلسه سهشنبههای خواندنی کانون بانوی فرهنگ در سال جاری، عصر دیروز با حضور محمدجواد جزینی و بررسی آثار محمدعلی جمالزاده برگزار شد.
جزینی در ابتدای جلسه گفت: بعضی از کتابهای درسی به این نکته اشاره کردهاند که پدر داستان نویسی ایران، جمالزاده است، یا او را بنیانگذار داستان کوتاه معرفی کردهاند. اما حقیقت قضیه این است که این مطلب درست نیست. سال ۱۳۰۰ را سال تولد داستان کوتاه میدانیم اما قبل از این دوره، ما تجربه روایتهای داستانگونه را داشتیم.
وی در ادامه افزود: ما پدیدهای به نام داستان کوتاه داریم که نشانهها حاکی از آن است که از غرب آمده است. غرب هم برای پیدایش آن دلایلی را بیان میکند. سرآغاز این دوره یعنی سال ۱۳۰۰ برای تاریخ فرهنگ ایران سال عجیب و غریبی است؛ یعنی در این دوره اتفاقات بسیار مهمی رخ میدهد. ما با پدیدههای جدیدی در حوزه ادبیات آشنا میشویم که قبلاً وجود نداشتهاند. یکی از آنها مسئله نقد است که قبل از آن دوره، فرآوردهای بهنام نقد نداشتیم.
نکته بعدی که قبل از سال ۱۳۰۰ وجود نداشت و اولین تجربه ایرانیها در همین دوره زاده شد، نمایشنامه بود. در مورد “شعر نو” هم همینطور. پدید آمدن این چهار جریان که بهنوعی بههم وابسته هستند، اتفاقی نیست، یعنی بستر آن قبل از انقلاب مشروطه آماده شده بود.
این مدرس داستاننویسی خاطرنشان کرد: جمالزاده وارد جریان عجیب و غریبی میشود که در کارنامه داستاننویسان ما کمتر دیده میشود. آن هستهای که داستان کوتاه از داخل آن بیرون آمده، ربطی به ادبیات نداشت. آنها یک تشکیلات کاملاً سیاسی بودند که روشنفکران را جمع و از ارتباط آنها استفاده میکردند. در هسته برلین مجلهای به نام کاوه و با تیراژ خیلی کم منتشر کردند. در این موقعیت جمالزاده هنوز به ۲۰ سالگی هم نرسیده بود. او در خاطراتش میگوید: “همه میآمدند چیزی میخواندند، اما من چیزی برای قرائت نداشتم. فقط گاهی ترجمه یک اثر را در آن جمع میخواندم. یکبار “چیزی” نوشتم و آن چیز را با خجالت خواندم. خیلی میترسیدم که کمارزش باشد و در آن جلسه که بزرگترها و مسنترها حضور دارند، مایه خجالت من شود.”
علامه قزوینی و تقیزاده او را مورد ستایش قرار میدهند و تعمداً میگویند که این داستان درست یا غلط نطفه داستان کوتاه در ایران است. این “چیزی” که جمالزاده میگوید، همان داستان “فارسی شکر است” بود. تقیزاده و قزوینی تعمداً جمالزاده را بزرگ کردند تا بیش از آنکه یک چهره امنیتی سیاسی باشد، یک چهره ادبی باشد. با همه اینها، ناسپاسی است که اگر جمالزاده را بهعنوان یک چهره ادبی نشناسیم.
جزینی تاکید کرد: نکتهای که خیلی مهم است و باید آن را بگویم این است که واعظ اصفهانی پدر جمالزاده با دستور ظلالسلطان، به شکل فجیعی کشته میشود و جمالزاده میشود فرزند شهید اصلاحات. جمالزاده قبل از اینکه به عنوان داستاننویس مطرح شود، بهعنوان نخستین فرزند شهید اصلاحات مطرح میگردد. شاید یکی از دلایل معروفشدن او، فرزند واعظ اصفهانی بودن است. اصلاً یکی از دلایلی که قزوینی و تقیزاده، جمالزاده را به برلین دعوت میکنند این است که بگویند فرزند شهید اصلاحات پیش ماست. در واقع از عنوان جمالزاده استفاده کردند؛ یعنی آنها جمالزاده را بزرگ کردند تا از برند واعظ اصفهانی استفاده کنند.
وی در پاسخ به این سوال که چرا نویسندگان داستان کوتاه قبل از جمالزاده ناشناس ماندهاند گفت: میتوان چند دلیل را دراینباره بیان کرد. یکی از دلایل، سیاسی است؛ یعنی سیاستمداران، جمالزادهی فرزند شهید اصلاحات را عمداً بزرگ کردند تا اپوزیسیونشان نام و شهرت بیشتری بگیرد. نکته دوم اینکه هیچکدام از آن نویسندگان، در کارشان استمرار نداشتند.
(تهیه و تنظیم: رضا شعبانی)
دیدگاهتان را بنویسید