جستجو برای:
سبد خرید 0
  • خانه
  • اخبار
  • مقالات
    • قند و نقد
    • چهارشنبه‌های آموزشی
    • گزارش نشست
    • سه‌شنبه‌های خواندنی
    • داستانک
    • معرفی کتاب
  • تماس با ما
  • صفحه ورود
  • محصولات
    • ویدیوهای آموزشی
    • کتاب اعضای کانون
    • دوره های آموزشی

ورود

گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟

ثبت نام

داده های شخصی شما برای پشتیبانی از تجربه شما در این وب سایت، برای مدیریت دسترسی به حساب کاربری شما و برای اهداف دیگری که در سیاست حفظ حریم خصوصی ما شرح داده می شود مورد استفاده قرار می گیرد.

0
آخرین اطلاعیه ها
جهت نمایش اطلاعیه باید وارد سایت شوید
  • خانه
  • اخبار
  • مقالات
    • قند و نقد
    • چهارشنبه‌های آموزشی
    • گزارش نشست
    • سه‌شنبه‌های خواندنی
    • داستانک
    • معرفی کتاب
  • تماس با ما
  • صفحه ورود
  • محصولات
    • ویدیوهای آموزشی
    • کتاب اعضای کانون
    • دوره های آموزشی
شروع کنید
  • خانه
  • اخبار
  • مقالات
    • قند و نقد
    • چهارشنبه‌های آموزشی
    • گزارش نشست
    • سه‌شنبه‌های خواندنی
    • داستانک
    • معرفی کتاب
  • تماس با ما
  • صفحه ورود
  • محصولات
    • ویدیوهای آموزشی
    • کتاب اعضای کانون
    • دوره های آموزشی
شروع کنید

وبلاگ

بانوی فرهنگاخباریادداشتبا افتخار، بانوی فرهنگی ام

با افتخار، بانوی فرهنگی ام

10 اسفند 1401
ارسال شده توسط بانوی فرهنگ
یادداشت

ساعت از ۶:۳۰ صبح گذشته بود که هوشیار بلند شدم . انگار اصلا خواب نبودم . بعد از نماز سر پا مهمان چای و سنگک تازه پدر خانواده شدم که بویش وسوسه ای عجیب در دلم بیدار میکرد . تند تند بلعیدم شان و یواشکی طوری که هیچ کس نفهمد بیرون زدم .
سوم اسفند … از راه رسید
هیچ گاه این تاریخ برایم این قدر با شکوه و پر هیجان نبود . همه آمده بودند . از شهرهای دور و نزدیک . برای جشن باشکوهی که از همان ۲۵ تیرماه با حضورم در بانوی فرهنگ جایش در جدول برنامه ها مشخص بود .
دلم پر از پروانه بود . با هر چهره ای که میدیم و لبخندی که روی هر لب میشکفت پروانه ها صد برابر میشد .
جمع شدن دور هم، نهار خوردن در سالنی پر از شور و هیاهو . میزهایی که به هم میچسبیدند تا مزه غذا را با طعم خوش صمیمیت و دیدار ترکیب و دوچندان کنند .
سوار اتوبوس شدن و راهی شدن .. گپ و گفت قلم دوستان با کارشناسی که چهار ماه فقط پیام و صوتش را داشتند و حالا روبروی شان بود . شرکت کنندگان مجازی که استادشان را از نزدیک میدیدند و صوت کلاس ها را با تصویر مدرس مهربان مطابق میکردند .
چقدر حس خوبی داشت دیدن شهرستانی هایی که می گفتند :” خانم مقیمی دستتون درد نکنه که صوت ها رو اونقدر سریع تو گروه میذاشتین .” پروانه های دلم با هم پرواز کردند و با حس شعف از فتح قله میگفتم : ” دلم میخواست از بچه هایی که حضور داشتن خیلی عقب نباشید .”
هم همه ای که در فضا پیچیده بود بی نظیر بود . مثل لالایی مادرانه به وجود سراسر هیجانم آرامش عجیبی می داد . انگار کوه از دلم برداشته شده بود و سبک بال لابه لای کتابخانه جناب نادر خان ابراهیمی قدم میزدم .
فارغ از هر تعلقی عکس میگرفتم . خنده های شکیبا و هانا با دوستی تازه نفسشان دلم را سوار بلند ترین چرخ و فلک شهر میکرد و دور رفاقت نازک اما به هم تندیده شان می چرخاند .زینب شش ماهه قلبم را برد . وقتی مامان زینب دوره را ثبت نام کرد حوالی ۲، ۳ ماهش بود . تنها نشاندمش و چند تصویر خندان که وجودم را مملو از مهر کرد، از او گرفتم . به مادرش گفتم اگر نویسنده شود با این عکس ثابت میکند از شش ماهگی بانوی فرهنگی بوده .
همه گرم صحبت بودند و من مسرور و سرخوش و نمیخواستم به حجم کارهای پیش رو برای مراسم جشن فردا فکر کنم . هوای آزاد مسیر باغ کتاب هم عالمی داشت . سومین روز از آخرین ماه زمستان دلچسبی بهار را داشت . تولد برادر بانوی فرهنگ با ورود به باغ کتاب توسط دونات یک وجبی که روکش شکلات سفید و دراژه های رنگی داشت در عریض ترین راهرو با غافلگیر کننده ترین حالت برگزار شد . همه جمع شدیم و تولدت مبارک گفتیم . آقای عیوضی با وسایلی که دستش داده بودیم نمیدانست کیک با عظمت ما را چطور بگیرد . هوا را به جای شمع نداشته کیک فوت کرد که دلمان خوش شود آرزو و شمع ۳۰ سالگی را خاموش کرده .
خدا را شکر شادی اش را زیاد کردیم و خستگی مسیر ارومیه تا تهران را یک جا از تنش پر دادیم .
راهروهای کتاب پر بود از عزیزان بانو که مادرانه دوستشان داشت . در چرخیدن های بی هدف که حالم خوبم را چندین برابر میکرد معین دلم را هزار پاره کرد . وقتی با دیدن من بغضش ترکید و گفت خواهرم گم شده .
همه توانم را جمع کردم که با آرامش به او بگویم : ” نگراش نباش .. الان میریم پیجش میکنیم و دو سوته پیدا میشه . تو باغ کتاب کسی بخواد هم گم نمیشه ” .
حالا در دلم غوغا بود و که :” اینجا اطلاعاتی نداره که کسی رو پیج کنه .. مگه تو اید هم همه صدا به صدا میرسه .. اصلا بگیم کجا باید بیاد فاطمه زهرا؟؟ ” . اما اینها مهم نبود . برایم شسته شدن بغض از گلوی معین مهم بود که شد . روشن شدن امید درنگاهش بود که شد .
همینطور که سرگردان در قسمتهایی که تا آن زمان خودم هم نرفته بودم میگشتیم با تماس تلفنی فهمیدیم فاطمه زهرا پیدا شده و کنار مادرش، استاد دوره ما، درحال گشت زدن در کتابفروشی بزرگسال بود .
نمیتوانم بگویم از خوشحالی و برق چشم معین ، مازیار و امیرحسام که انگار قله ای فتح کرده و پرچم خود را محکم در دلش فرو نشاده بودند .
در راه برگشت دوستان سوار اتوبوس شدند و برای تلطیف فضا کلی به افتخار همه کف زدیم ….

به افتخار مادر بانو که مادرانه پای این نازدانه نشسته و نازش را همه جوره خریدار است .

به افتخار مادرانی که با فرزند کوچک دل به دریا زدند و همراه شدند .

به افتخار ۲ همسری که پای بالندگی عیالشان موذب شدن کنار ۸۰،۷۰ خانم دیگر و بودن در جمعشان را با لذت به جان خریدند .

به افتخار همه کودکان بانو که روزی این خاطرات پس دلشان بال میزند و لبخندی گوشه لبشان مینشاند .

و …

به افتخار اعضای دلبند بانو که روزی این رویداد را برای همه به عنوان شروع مسیر جدید زندگی شان بازگو میکنند .

(عترت سادات مقیمی)

برچسب ها: آموزش نویسندگیبانوی فرهنگجشن تولد شش سالگی بانوی فرهنگحوزه هنریداستانسارا عرفانیعترت سادات مقیمینویسندگینویسنده شو
قبلی ارزیابی شتاب‌زده؛ روایت آخرین روز پنج‌سالگی بانوی فرهنگ
بعدی ثبت‌نام در باشگاه ادبی بانوی فرهنگ

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

جستجو برای:
دسته‌ها
  • آموزشی
  • اخبار
  • اطلاعیه
  • بدون دسته بندی
  • چهارشنبه‌های آموزشی
  • داستان
  • داستانک
  • سه‌شنبه‌های خواندنی
  • قند و نقد
  • گزارش نشست
  • گفت‌وگو
  • معرفی کتاب
  • یادداشت
برچسب‌ها
آموزش داستان نویسی آموزش داستان‌نویسی آموزش رایگان نویسندگی آموزش نویسندگی احسان رضایی اصول نویسندگی امام حسین انتشارات شهید کاظمی بانوی فرهنگ حسین شهرستانی حوزه هنری داستان داستانک داستانک غربی داستان کوتاه داستان کوچک داستان‌نویسی سارا عرفانی سمیه عالمی سوگواره ده سوگواره عاشورایی ده شاهنامه عاشورا عاشورا در آینه آفرینش هنری فائضه غفار حدادی فردوسی قصه محرم معرفی کتاب معصومه امیرزاده مینیمال آرت نقد نقد داستان نویسنده نویسنده شو نویسندگی نویسندگی خلاق نیلوفر مالک کتاب باز کتابخوانی کتاب خوب کتابگردی کتاب گردی کتاب‌باز کهن‌الگو
  • محبوب
  • جدید
  • دیدگاه ها

باشگاه ادبی بانوی فرهنگ، به منظور هم افزایی بانوان نویسنده و علاقمندان به نویسندگی توسط چند تن از بانوان نویسنده ی کشور تشکیل شد.

دسترسی سریع
  • خانه
  • دوره ها
  • اخبار
  • تماس با ما
  • تهران، خیابان سمیه نرسیده به خیابان حافظ، حوزه هنری، دفتر بانوی فرهنگ
  • 02191088034
  • info@banooyefarhang.com
نمادها
© 1400. قالب طراحی شده توسط بانوی فرهنگ
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
ارسال به ایمیل
https://www.banooyefarhang.com/?p=9437
لیست علاقه مندی ها 0 حذف همه
صفحه لیست علاقه مندی را باز کنید به خرید ادامه دهید
دسته بندی دوره ها
دوره های من
دسته بندی دوره ها

عمومی

  • 5 دوره

کتاب اعضای کانون

  • 6 دوره
دوره های من
برای مشاهده خریدهای خود باید وارد حساب کاربری خود شوید
Facebook Twitter Youtube Instagram Whatsapp
مرورگر شما از HTML5 پشتیبانی نمی کند.