ای خرمشهر، امروز روز توست…
ای خرمشهر، امروز روز توست…
روز تولد دوبارهات، روز پیروزی در مبارزه با هجوم ملخ های سرکش. تو دوباره به سرزمین ایران بازگشتی. جوانه ها دوباره سبز شدند، سروها دوباره قد کشیدند. نخل ها سربلند شدند. شکوفه ها دوباره رقصیدند. نسیم آزادی دوباره در کوچه ها پیچید. صدای مردم، بازی بچهها، دورهگردها و زنگهای دوچرخه عطر زندگی را در تو دمید و تو نفسی از سر آسودگی کشیدی.
گرچه نخل های زیادی ویران شدند. خانه های زیادی در آتش سوختند. نیمکت ها و تخته سیاه های مدرسه زیر آوار جان دادند. گرچه جهان آراهایت را از دست دادی. جوانهایت را پرپر کردند و همه چیز را به خاک و خون کشیدند. گرچه تن مجروحت تا مدتها نیاز به مداوا داشت. اما مهم این است که تو هنوز زندهای و در سرزمین ایران، سرزمین مادریت، نفس میکشی.
شاملو بی جهت نمیگوید: « شهرِ من رقصِ کوچههایش را بازمییابد
هیچ کجا، هیچ زمان، فریادِ زندگی بیجواب نمانده است.»
(به قلم: سارا شهرابی فراهانی)
دیدگاهتان را بنویسید