برشی از کتاب یک محسن عزیز: به اصرار عزیز و به خاطر دل بچه ها که می خواستند یکی دو روز دیگر بمانند ، از باجه تلفن کنار میدان به مامان زنگ زد و چند روزی همان جا ماندنی شد . وحید را جای همیشگی اش پیدا کرد . توی زمین آسفالت پایین مدرسه شجری و در حال فوتبال بازی کردن . همدیگر را را بغل کردند و به دقیقه نکشید که محسن هم وارد بازی شد و هنوز چند باری پا به توپ نشده بود که متوجه اختراع جدیدشان شد.

قیمت رایگان!

اشتراک 0 دیدگاه 628 بازدید
دسترسی سریع
ارتباط با استاد
امکان بازگشت وجه

توضیحات تکمیلی

نوبت آخرین چاپ

دوم

تعداد صفحات

576

ناشر

انتشارات سوره مهر

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “یک محسن عزیز”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *