معرفی رمان “یرحا”، ویژه نمایشگاه کتاب
20 اردیبهشت 1404
ارسال شده توسط بانوی فرهنگ

به قلم سمانه اعتمادی جم
کابوسی که راه به سوی حقیقت میگشاید
رمان «یرحا»، قلم زده ی سمانه خاکبازان، چون ستارهای در آسمان تاریخ میدرخشد و خوانندهی نوجوان را به شهر مرو در دوران ولیعهدی امام رضا (ع) میکشاند؛ جایی که عطر مناظرات علمی، غوغای بازارها و زمزمههای معنوی در هم میآمیزند. این اثر، با پیوند هنرمندانهی تاریخ و تخیل، روایتگر سفری عمیق و پرماجراست که از کابوسی مرموز آغاز میشود و به نوری از حقیقت میرسد.
داستان با کابوسی هولناک گشوده میشود که هر شب ذهن یرحا، دختری یهودی و کنجکاو، را به اسارت میگیرد: عمارتی فروریخته که بوی مرگ میدهد، نالهای که گاه زوزهی باد است و گاه فریادی انسانی. این کابوس، چون نخی نامرئی، داستان را پیش میبرد و یرحا را، چه در خواب و چه در بیداری، به سوی سرنوشتش هدایت میکند. یرحا به همراه پدرش، حارث، و ندیمهی وفادارش، ایلا، به مرو سفر میکند تا به هاران، پدربزرگش، که در این شهر منتظرشان است، بپیوندد. اما سایهی راحیل، مادر ازدسترفتهی یرحا، همچنان بر قلب او سنگینی میکند. در مرو، یرحا با کلام و کردار والای امام رضا (ع) روبهرو میشود و پرسشهایش دربارهی هویت، عشق و حقیقت او را به سفری تنها اما روشنگر میکشاند.
سمانه خاکبازان با بهرهگیری از منابع تاریخی معتبر، مانند «عیون اخبار الرضا»، جهانی چنان زنده و باورپذیر خلق کرده که خواننده خود را در کوچههای مرو، میان مناظرات پرشور و عمارتهای رازآلود مییابد. توصیف صحنههایی چون عمارتی مرگزده که کابوسهای یرحا را شکل میدهد، چنان نفسگیر است که ضربان قلب خواننده را تندتر میکند. این کابوسها نهتنها به داستان هیجان میبخشند، بلکه بازتابی از تردیدها و ترسهای درونی یرحا هستند که با نور دانش و محبت امام رنگ میبازند.
یرحا، قهرمان داستان، قلبی تپنده به رمان میدهد. او دختری است که هر نوجوان میتواند با او همذاتپنداری کند: پرشور، پرسشگر و درگیر سوالهای بزرگ زندگی. ایلا، ندیمهی او، چون دوستی صمیمی، گرما و همراهی به داستان میافزاید، و یاد راحیل، مادر یرحا، لایهای عاطفی و عمیق به روایت میبخشد.
«یرحا» برای مخاطب نوجوان، بیش از یک قصهی تاریخی است؛ دعوتی است به شجاعت در پرسیدن و جستجوی حقیقت. این رمان با نثری روان، داستانی پرکشش و پیامی الهامبخش، نهتنها پنجرهای به فرهنگ و اندیشهی دوران عباسی میگشاید، بلکه به خواننده میآموزد که حتی تاریکترین کابوسها میتوانند راهی به سوی روشنایی باشند.
مخاطب پیشنهادی این اثر نوجوانانی هستند که به رمانهای تاریخی با درونمایهی معنوی و پرسشهای فلسفی علاقهمندند و از قصههای پرماجرا لذت میبرند.
«یرحا» قصهای است که از کابوس زاده میشود، اما با نوری از حقیقت و خودشناسی به پایان میرسد.
رمان «یرحا»، قلم زده ی سمانه خاکبازان، چون ستارهای در آسمان تاریخ میدرخشد و خوانندهی نوجوان را به شهر مرو در دوران ولیعهدی امام رضا (ع) میکشاند؛ جایی که عطر مناظرات علمی، غوغای بازارها و زمزمههای معنوی در هم میآمیزند. این اثر، با پیوند هنرمندانهی تاریخ و تخیل، روایتگر سفری عمیق و پرماجراست که از کابوسی مرموز آغاز میشود و به نوری از حقیقت میرسد.
داستان با کابوسی هولناک گشوده میشود که هر شب ذهن یرحا، دختری یهودی و کنجکاو، را به اسارت میگیرد: عمارتی فروریخته که بوی مرگ میدهد، نالهای که گاه زوزهی باد است و گاه فریادی انسانی. این کابوس، چون نخی نامرئی، داستان را پیش میبرد و یرحا را، چه در خواب و چه در بیداری، به سوی سرنوشتش هدایت میکند. یرحا به همراه پدرش، حارث، و ندیمهی وفادارش، ایلا، به مرو سفر میکند تا به هاران، پدربزرگش، که در این شهر منتظرشان است، بپیوندد. اما سایهی راحیل، مادر ازدسترفتهی یرحا، همچنان بر قلب او سنگینی میکند. در مرو، یرحا با کلام و کردار والای امام رضا (ع) روبهرو میشود و پرسشهایش دربارهی هویت، عشق و حقیقت او را به سفری تنها اما روشنگر میکشاند.
سمانه خاکبازان با بهرهگیری از منابع تاریخی معتبر، مانند «عیون اخبار الرضا»، جهانی چنان زنده و باورپذیر خلق کرده که خواننده خود را در کوچههای مرو، میان مناظرات پرشور و عمارتهای رازآلود مییابد. توصیف صحنههایی چون عمارتی مرگزده که کابوسهای یرحا را شکل میدهد، چنان نفسگیر است که ضربان قلب خواننده را تندتر میکند. این کابوسها نهتنها به داستان هیجان میبخشند، بلکه بازتابی از تردیدها و ترسهای درونی یرحا هستند که با نور دانش و محبت امام رنگ میبازند.
یرحا، قهرمان داستان، قلبی تپنده به رمان میدهد. او دختری است که هر نوجوان میتواند با او همذاتپنداری کند: پرشور، پرسشگر و درگیر سوالهای بزرگ زندگی. ایلا، ندیمهی او، چون دوستی صمیمی، گرما و همراهی به داستان میافزاید، و یاد راحیل، مادر یرحا، لایهای عاطفی و عمیق به روایت میبخشد.
«یرحا» برای مخاطب نوجوان، بیش از یک قصهی تاریخی است؛ دعوتی است به شجاعت در پرسیدن و جستجوی حقیقت. این رمان با نثری روان، داستانی پرکشش و پیامی الهامبخش، نهتنها پنجرهای به فرهنگ و اندیشهی دوران عباسی میگشاید، بلکه به خواننده میآموزد که حتی تاریکترین کابوسها میتوانند راهی به سوی روشنایی باشند.
مخاطب پیشنهادی این اثر نوجوانانی هستند که به رمانهای تاریخی با درونمایهی معنوی و پرسشهای فلسفی علاقهمندند و از قصههای پرماجرا لذت میبرند.
«یرحا» قصهای است که از کابوس زاده میشود، اما با نوری از حقیقت و خودشناسی به پایان میرسد.
دیدگاهتان را بنویسید