تفاوت رمان و سهگانه مشهور “ارباب حلقهها”

به قلم سارا شهرابی
فیلمهای ارباب حلقهها مجموعهای سهگانه هستند که بر اساس کتابهای معروف جی. آر. آر. تالکین ساخته شدهاند. این سهگانه به کارگردانی پیتر جکسون ساخته شده و یکی از برجستهترین آثار سینمایی در ژانر فانتزی است. این مجموعه در مجموع موفق به کسب 17 جایزه اسکار شده است. فیلم بازگشت پادشاه به تنهایی توانست 11 جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین موسیقی متن را دریافت کند. در ادامه به معرفی کوتاهی از فیلمها میپردازم :
1. ارباب حلقهها: یاران حلقه (2001)در این فیلم، داستان آغاز میشود، زمانی که فرودو بگینز حلقهای جادویی و قدرتمند را دریافت میکند. او مأموریت مییابد که حلقه را نابود کند تا از قدرتهای تاریک سائورون جلوگیری کند. گروهی از یاران حلقه شامل آراگورن، لگولاس، گیملی، سم و دیگران او را همراهی میکنند. این فیلم آغاز سفر پرماجرای فرودو و دوستانش است.
2. ارباب حلقهها: دو برج (2002)فیلم دوم به دنبال وقایع اولین فیلم است و تمرکز بیشتری بر نبردها و اختلافات میان شخصیتها دارد. یاران حلقه از یکدیگر جدا میشوند و هر کدام مأموریتهای خاص خود را دنبال میکنند. برجهای تاریک اورتانک و باراد-دور، که نماد سائورون و سارومان هستند، در کانون توجه قرار میگیرند. نبرد بزرگ هلمز دیپ یکی از صحنههای برجسته این فیلم است.
3. ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه (2003)فیلم سوم و پایانی، نبرد نهایی برای نابودی حلقه و شکست سائورون را روایت میکند. فرودو و سم با همراهی گلوم به سمت کوه نابودی پیش میروند، در حالی که آراگورن رهبری نیروهای انسانها و متحدین را به دست میگیرد.
سهگانه ارباب حلقهها علاوه بر دریافت جایزههای متعدد، از نظر جلوههای بصری، موسیقی متن و عمق داستانی مورد توجه قرار گرفته و یکی از بهترین آثار سینما محسوب میشود. این اقتباس سینمایی از نظر وفاداری به منبع اصلی بسیار قابل توجه است، اما تفاوتهای مهمی میان فیلمها و کتاب وجود دارد. برخی از این تفاوتها به دلایل سینمایی و برخی برای سادهسازی داستان ایجاد شدهاند که در زیر به انواع این تغییرات اشاره میکنم:
1.تغییر در شخصیتها: در کتابهای تالکین، آراگورن از ابتدا کاملاً آگاه است که وارث تاج و تخت است. او با عزمی راسخ به سوی هدف خود حرکت میکند و هیچ تردیدی در پذیرش نقش خود به عنوان پادشاه ندارد. در فیلمهای پیتر جکسون، آراگورن با تردید و شک نسبت به سرنوشت خود مواجه است. او در آغاز داستان از پذیرش پادشاهی اکراه دارد و نگرانی دارد که نتواند مانند اجدادش، بهویژه ایزیلدور، در برابر قدرت حلقه مقاومت کند. این تغییر باعث میشود که مسیر شخصیتی او در فیلم از یک قهرمان سرگردان به یک پادشاه مقتدر شکل بگیرد.در کتاب، رابطهی آراگورن و آرون تقریباً تثبیتشده است. آنها مدتها قبل از وقایع ارباب حلقهها به یکدیگر عهد وفاداری بستهاند، و آرون صبر میکند تا آراگورن پادشاه شود تا بتوانند ازدواج کنند. در فیلم، این رابطه بهگونهای نمایش داده میشود که آرون نقش فعالتری در تصمیمگیریهای آراگورن دارد، و فیلم بر روابط عاشقانه آنها تأکید بیشتری دارد، بهویژه در ارتباط با ترک سرزمین میانه و آیندهی رابطهی آنها.همچنین در فیلم، آرون، بانوی الف، است که فرودو را از دست نزگولها (شبحهای حلقه) نجات میدهد. اما در کتاب، این نقش به گلورفیندل، یکی دیگر از الفها، اختصاص دارد.فارامیر، شخصیت کلیدی در ارباب حلقهها، تفاوتهای چشمگیری بین نسخهی کتاب و فیلم دارد. در رمان جی. آر. آر. تالکین، فارامیر مردی خردمند، متواضع و دارای بصیرتی منحصر به فرد است. او برخلاف برادرش بورومیر، به وسوسهی حلقهی یگانه دچار نمیشود و فوراً درمییابد که این شیء خطرناک است و باید آن را رها کرد. تالکین او را به عنوان مردی که دارای نجابت درونی است به تصویر میکشد، کسی که درک بالایی از ارزشهای اخلاقی و معنوی دارد؛ اما در اقتباس سینمایی پیتر جکسون، فارامیر شخصیتی پیچیدهتر و تا حدودی متناقضتر دارد. برخلاف کتاب، او ابتدا میخواهد حلقه را به گاندور ببرد، تا وفاداری و قدرت خود را به پدرش، دنهتور، ثابت میشود مسیر او شبیهتر به سفر بورومیر شود، و او پس از کشمکشهای درونی، در نهایت تصمیم میگیرد حلقه را رها کند. این اصلاحات سینمایی بیشتر برای افزایش تنش داستانی و نمایش تحول شخصیتی او صورت گرفته است.در کتاب، گالادریل شخصیتی بسیار خردمند، آرام و متین است. او یکی از بزرگترین الفهاست که توانایی درک اعماق روح افراد را دارد. هنگامی که فرودو حلقه را به او پیشنهاد میدهد، او لحظهای وسوسه میشود اما با درایت، آن را رد میکند و ثابت میکند که خود را از میل به قدرت فراتر برده است. در فیلم، این صحنه بسیار دراماتیکتر است. گالادریل برای لحظاتی به شکلی ترسناک و تقریباً شبحوار تبدیل میشود و میگوید: “من ملکهای عظیم و هولناک خواهم شد!” این تغییر باعث میشود که لحظهی رد حلقه پرتنشتر باشد و تأثیر بصری بیشتری داشته باشد. در کتاب، گالادریل بیشتر به عنوان راهنمای معنوی شخصیتها، بهویژه فرودو و گروه یاران حلقه، ظاهر میشود. او قلمرو لوتلورین را با قدرت حلقهی الفی نِنیا حفظ میکند و نقش او بیشتر در مشاوره و هدایت است. در فیلم، او نقش فعالتری در مسیر داستان دارد و حتی به صورت تلپاتیک با فرودو ارتباط برقرار میکند. این تغییر باعث میشود که او نقشی تاثیرگذارتر داشته باشد و نشان دهد که قدرتش فراتر از حکمت است.در کتاب، گالادریل یکی از معدود الفهایی است که از دوران اول باقی مانده و نشاندهندهی خرد و شکوه قوم الفها است. او ارتباط نزدیکی با والار دارد و از خرد آنها بهرهمند شده است. در فیلم، این شکوه و قدرت او حفظ شده، اما با عناصر بصری بیشتری نمایش داده شده، مانند حالتی که هنگام وسوسهی حلقه به خود میگیرد.
2. حذف شخصیتها و بخشهای داستانی
دلایل حذف تام بامبادیل:
الف.فیلمهای ارباب حلقهها بر نبرد میان خیر و شر و سفر فرودو تمرکز دارند. تام بامبادیل، با سبک زندگی بیدغدغه و عدم دخالت در مبارزه، میتوانست روند داستان را کند کند.
ب. تأثیر اندک بر داستان: اگرچه او یاران حلقه را نجات میدهد، اما پس از خروج از جنگل قدیمی دیگر نقشی در حوادث اصلی ندارد.
ج.عدم ارتباط با حلقه: یکی از ویژگیهای عجیب تام این است که حلقه هیچ اثری بر او ندارد. این موضوع، اگر در فیلم به تصویر کشیده میشد، ممکن بود برای بینندگان مبهم یا حتی متناقض به نظر برسد. در کتاب، تالکین جزئیات زیادی درباره تاریخچه سرزمین میانه، فرهنگها و فلسفههای مرتبط ارائه میدهد. بسیاری از این جزئیات در فیلم حذف یا به شکل مختصر مطرح شدهاند. در کتاب بازگشت پادشاه، سارومان پس از سقوط آیزنگارد و از دست دادن قدرت جادوییاش، به همراه گریما وارمتانگ به شایر بازمیگردد. در اینجا، او که اکنون با نام شارکی شناخته میشود، شایر را تحت کنترل خود در میآورد. سارومان با استفاده از افراد شرور و مزدوران، هابیتها را تحت سلطهی خود قرار داده و شایر را صنعتی و آلوده میکند. خانهها و مزارع نابود میشوند و زندگی آرام هابیتها به پایان میرسد. هنگامی که فرودو، سم، مری و پریپین به شایر بازمیگردند، متوجه میشوند که سرزمینشان تسخیر شده است. آنها نبرد بایواتر را رهبری میکنند و سارومان را شکست میدهند. پس از شکست، سارومان تحقیر شده و قدرتی برای مقابله ندارد. در پایان، گریما وارمتانگ که از رفتار تحقیرآمیز سارومان خسته شده، او را به قتل میرساند. با مرگ او، شایر از سلطهی تاریکی آزاد میشود.حال سوال اینجاست که چرا این بخش از فیلم حذف شد؟ پیتر جکسون تصمیم گرفت که بازگشت به شایر و نابودی آن را از فیلم حذف کند، زیرا این بخش داستانی در مقایسه با پایان حماسی نبرد با سائورون کمتر سینمایی به نظر میرسید. او ترجیح داد فیلم با صحنههای باشکوه تاجگذاری آراگورن و بازگشت آرام فرودو به شایر به پایان برسد.
3. تغییرات در روایت و روند داستانترتیب زمانی وقایع و برخی صحنهها در فیلم تغییر کردهاند تا داستان روانتر و سینماییتر شود. مثلاً در کتاب دو برج ابتدا ماجراهای آراگورن، گیملی، گندالف، لگولاس و مری و پیپین بیان میشود و در کتاب چهارم به صورت جداگانه به سفر فرودو و سم میپردازد اما در فیلم این بخشها ترکیب شدهاند و صحنههایی از هر کدام میبینیم. این کار جکسون باعث شده تا روایت فیلم تعلیق بیشتری ایجاد کند، روند داستان از یکنواختی در بیاید و برای ببینده جذابتر شود. علاوه بر این بخشهایی از ماجراهایی که در شایر (محل زندگی هابیتها) رخ میدهد در فیلم کوتاه شدهاست. در فیلم نبردهای بزرگ مانند نبرد هلمز دیپ و نبردهای گاندور طولانیتر و اکشنمحورتر هستند، در حالی که در کتاب بیشتر بر استراتژی و پیامدهای آنها تمرکز شده است.حلقه در فیلم بیشتر بهعنوان یک شیء با تأثیر شدید بر شخصیتها نمایش داده میشود، در حالی که در کتاب تأثیرات آن بهصورت تدریجی و روانشناختی توسعه مییابد. فرودو در فیلم لحظاتی را تجربه میکند که به نظر میرسد بهطور فیزیکی تسلیم حلقه شده است، اما در کتاب تأثیر حلقه بیشتر ذهنی و تدریجی است.
4. سبک و لحن اقتباسکتاب لحن حماسی و ادبی بسیار سنگینتری دارد، در حالی که فیلمها بیشتر بر تصویرسازی سینمایی و صحنههای اکشن تأکید دارند. فیلمها برای القای احساسات، موسیقی و جلوههای ویژهی بصری قدرتمندی دارند که در کتاب جای خود را به توصیفهای گسترده میدهد.برخی دیالوگهای کتاب، مانند سخنان گندالف درباره زمان، حفظ شدهاند اما در موقعیتهای متفاوتی بیان شدهاند.جمعبندیاقتباس پیتر جکسون بهطور کلی وفادار به اصل داستان است، اما تغییرات و حذفهایی برای افزایش تأثیر سینمایی صورت گرفته است. این تغییرات به سازندگان فیلم کمک کردند تا داستانی سینمایی و جذاب برای مخاطبان جهانی خلق کنند، در حالی که همچنان روح اصلی اثر تالکین حفظ شده است. هر دو نسخه، کتاب و فیلم، ارزشهای خاص خود را دارند کتاب عمیقتر و فلسفیتر است، در حالی که فیلمها تجربهای بصری و احساسیتر را ارائه میدهند.
دیدگاهتان را بنویسید