جستجو برای:
سبد خرید 0
  • خانه
  • درباره ما
    • اهداف بانوی فرهنگ
    • تاریخچه بانوی فرهنگ
  • اخبار
    • گزارش نشست
    • اخبار و رویدادها
    • مسابقات و فراخوان
  • یادداشت
  • قفسه کتاب
  • پایگاه نقد
    • نقد داستان کوچک (قندونقد)
    • نقد داستان کوتاه
    • مرورنویسی
    • نویسندگان
  • دفتر داستان
    • داستان
    • داستانک
    • ناداستان
  • یک لقمه ادبیات
  • حلقه فانتزی
  • نگارخانه
    • عکس
    • آوا
    • نما
  • بسته های آموزشی
  • تماس با ما

ورود

گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟

ثبت نام

داده های شخصی شما برای پشتیبانی از تجربه شما در این وب سایت، برای مدیریت دسترسی به حساب کاربری شما و برای اهداف دیگری که در سیاست حفظ حریم خصوصی ما شرح داده می شود مورد استفاده قرار می گیرد.

0
آخرین اطلاعیه ها
جهت نمایش اطلاعیه باید وارد سایت شوید
  • خانه
  • درباره ما
    • اهداف بانوی فرهنگ
    • تاریخچه بانوی فرهنگ
  • اخبار
    • گزارش نشست
    • اخبار و رویدادها
    • مسابقات و فراخوان
  • یادداشت
  • قفسه کتاب
  • پایگاه نقد
    • نقد داستان کوچک (قندونقد)
    • نقد داستان کوتاه
    • مرورنویسی
    • نویسندگان
  • دفتر داستان
    • داستان
    • داستانک
    • ناداستان
  • یک لقمه ادبیات
  • حلقه فانتزی
  • نگارخانه
    • عکس
    • آوا
    • نما
  • بسته های آموزشی
  • تماس با ما
ورود
  • خانه
  • درباره ما
    • اهداف بانوی فرهنگ
    • تاریخچه بانوی فرهنگ
  • اخبار
    • گزارش نشست
    • اخبار و رویدادها
    • مسابقات و فراخوان
  • یادداشت
  • قفسه کتاب
  • پایگاه نقد
    • نقد داستان کوچک (قندونقد)
    • نقد داستان کوتاه
    • مرورنویسی
    • نویسندگان
  • دفتر داستان
    • داستان
    • داستانک
    • ناداستان
  • یک لقمه ادبیات
  • حلقه فانتزی
  • نگارخانه
    • عکس
    • آوا
    • نما
  • بسته های آموزشی
  • تماس با ما
ورود

وبلاگ

بانوی فرهنگاخبارمقالاتیادداشت“وقتی هیچ‌چیز سر جای خودش نیست” نگاهی به فیلم دست‌تنها به کارگردانی امیر‍‌حسین ثقفی

“وقتی هیچ‌چیز سر جای خودش نیست” نگاهی به فیلم دست‌تنها به کارگردانی امیر‍‌حسین ثقفی

14 بهمن 1403
ارسال شده توسط بانوی فرهنگ
مقالات، یادداشت

به قلم زهرا سادات طباطبائی

اولین نماهای فیلم «دست تنها» تصویر مخروبه‌هایی انباشته از زباله است و پرواز دسته جمعی پرنده‌هایی که بی‌دلیل آن اطراف چرخ می‌زنند. مردی به نام حافظ با ظاهری آشفته وسط این زباله‌ها راه می رود، گاهی چیزی از زمین بر می‌دارد در گونی‌اش می‌گذارد و بعدها هم شیشه عطری را به یاد دخترش بو می‌کند. او که روزگاری شاعر بوده و اسم دخترش را به دلیل یکی از سروده‌هایش، کبوتر گذاشته است حالا تک و تنها در میان ضایعات زباله‌ها راه می‌رود. چرا که به قول خودش دنیا چون گرگ درنده‌ای تنها دخترش را می‌گیرد و همین اتفاق، بدون هیچ توضیح بیشتری می‌شود دلیلی سرگشتگی او! بیننده تا پایان فیلم هم متوجه جزئیات چرایی این آوارگی و بحران سوگی که این مرد گرفتارش شده، نمی‌شود و منتظر است تا به حرف بیاید؛ از خودش بگوید و از دخترش اما تنها اطلاعاتی که دستگیر بیننده می‌شود همان داده‌های اولیه است؛ کبوتر کشته شده و حافظ نتوانسته کاری برایش بکند. همین! فانتزی‌های شخصیت حافظ با آن اسم و رسم متفاوتش، با هیچ کدام از اقتضائات جهان شخصیت و جهان داستان همخوانی ندارد. وقتی کارگردان مقدمات طرح این سوگ را در فیلم نمی‌کارد طبیعی است که بیننده هم نمی‌تواند حجم اندوه این مرد را در مرگ تنها دخترش درک کند. در نقطه‌ای مبهم از داستان، حافظ با جوانی به اسم ال‌تی ۲۱ همراه و همکار می‌شود تا چهار سگ مُرده را زیر خاک دفن کنند و همین مسئله ساده می‌شود سرآغاز همراهی این دو با هم. ال‌تی ۲۱ که سال‌های زیادی از عمرش را یا در کانون اصلاح و تربیت بوده و یا گوشه زندان گذرانده، حالا می‌خواهد گذشته را جبران کرده و زندگی بهتری برای خودش دست و پا کند. اما متاثر از قرص‌های روان‌گردان و مواد مخدری که مصرف می‌کند دچار ناهنجاری‌های جسمی و روحی و عدم تعادل در رفتار است. او که از بچگی از مادرش متنفر بوده (و با ذکر چند جمله که در ایام بچگی مادرش همیشه او را از خانه بیرون می انداخته یا توجهی به او نداشته، پای چنین عقده مهمی را به داستان باز می‌کند) حالا گرایش‌های عجیبی نسبت به زنان دارد. هم میل نزدیک شدن به آن‌ها را دارد و هم هر زمان که بخواهد آماده است تا چاقویش را بیرون بیاورد و خودی نشان بدهد؛ یا آن‌ها را بترساند یا زخمی کند. همین رفتار خطرناک می‌شود منشا آشنایی او با دختری کُرد که آمده تهران تا همراه نامزدش (سیوان) به طور غیرقانونی از ایران خارج شده و به سوئد بروند. چون آنجا می تواند در نهایت آزادی آواز بخواند! نامزدی که تنها حضورش در داستان، جنازه مچاله شده‌ای است در صندوق عقب ماشین و بعدها می‌فهمیم کشته شده. ورود این دختر، که حافظ به دلیل شباهتش به دختر خودش او را هم کبوتر می‌نامد، می‌شود همان گره اصلی داستان. از اینجا به بعد است که سیر اتفاقات، نه تنها غیرمنطقی بلکه تصادفی و گاهی حتی خیالی جلو می‌رود. پلات اصلی که همان تنه فیلم است انگار در زیر این حجم از زباله دفن می‌شود و باعث می‌شود خواننده تا پایان داستان نفهمد دغدغه اصلی کارگردان چه بوده؟ خال سیاه داستانش کجا است؟ پلات‌های فرعی داستان کمترین ارتباط منطقی و پیرنگی را با پلات اصلی دارند و انگار آمده‌اند تا خودشان را هر طور شده به جهان فیلم الصاق کنند بدون آنکه منطق این اتصال در نظر گرفته شده باشد.
حافظ که تا چند ساعت پیش آواره خیابان‌ها بود و زباله‌هایش را روزانه و در ازای پول اندکی می‌فروخت حالا تصمیم می‌گیرد با کمک دوست فرهیخته‌اش، کبوتر را از طریق ارومیه به مرز ترکیه برساند و این خروج غیرقانونی را خیر مطلق می‌داند! او این امر دشوار را با یک دیدار کوتاه در کافه یکی از دوستانش به سرانجام می‌رساند. ال‌تی ۲۱ هم که حالا دلش برای کبوتر می‌تپد، ماشین سیوان را تبدیل به پول نقد می‌کند تا کبوتر در ایستگار قطاری در ناکجاآباد سوار بشود و برود. به همین راحتی! البته یادمان نرود که قبل از این باید از شر جنازه سیوان راحت می‌شدند که آن هم به لطف دریاچه راکدی در نقطه‌ای نامعلوم انجام می‌شود تا جنازه سیوان دیرتر پیدا شود و کبوتر فرصت کافی برای رفتن داشته باشد.
کارگردان فیلم «دست تنها» دنبال نمایش دغدغه‌هایی متاثر از اتفاقات سال‌های اخیر جامعه ایران، بوده و در این تلاش ناموفق همه چیز را آن طور که دوست داشته و نه آن طور که منطقی و باورپذیر باشد، کنار هم چیده است. این چینش سلیقه‌ای در نهایت در نگاه بیننده نه جذاب و پرکشش است و نه منطقی و باورپذیر. مرگ سیوان که قرار است تلخ‌ترین حادثه فیلم باشد چندان خواننده را متاثر نمی‌کند اما در عوض آدم‌های فیلم را به شدت منقلب کرده و به گریه می‌اندازد.

حتی گذر زمان در فیلم، الگویی ناممکن و غیرمنطقی دارد. چطور می‌شود یک صبح تا عصر بتواند آبستن این همه حوادث باشد؟ مگر یک نیم روز چند ساعت است که ال‌تی ۲۱ پایش به دعوا باز شده و نیمی از گوشش رااز دست می‌دهد، به شهر بر می‌گردد، برادرش برای او کار پیدا می‌کند، به حومه شهر می‌رود، با حافظ و کبوتر آشنا می‌شود، سه نفری دوباره به شهر بر می‌گردند و دور هم ناهار می‌خورند و کبوتر پیانو می‌نوازد و آواز می‌خواند و دوباره دل به جاده می‌زنند تا سیوان را پیدا کنند و …
مضامین سیاست‌زده کارگردان به جای آنکه در خدمت داستان و پیشبرد پیرنگ باشد برعکس عمل کرده و باعث شده داستان در خدمت مضمون باشد. او به جای آنکه در ظریف‌ترین لایه ممکن، حرفش را بزند و نمادهایش را دانه‌گذاری کند، در سطحی‌ترین حالت ممکن پیامِ نه چندان واضحش را به خواننده منتقل می‌کند. آنچه او از شخصیت ال‌تی ۲۱ نمایش می‌دهد تصویر انسان ترحم‌انگیز و مفلوکی است که هنوز تمام پل‌های پشت سرش را خراب نکرده و روزنه کوچکی را برای تغییر باز گذاشته است. اما او با آن دندان‌های زرد و قهوه‌ای، گوشه بریده‌اش و زخم‌های ناسوری که در جای جای سر و صورتش هست، تا پایان فیلم هم هیچ قرابتی میان خودش و بیننده ایجاد نمی‌کند.
بسیاری از پرسش‌های بیننده حتی با تمام شدن فیلم همچنان بی‌پاسخ می‌ماند. اینکه دقیقا چه بلایی سر سیوان آمد و چرا کشته شد؟ کبوتر چطور از آن انبار زباله سردرآورد؟ چرا ال‌تی ۲۱ از مادرش تا این حد متنفر بوده و چطور حافظ، خانه و زندگی و حرفه‌اش را اینقدر ساده رها کرده و خودش را در آغوش ولگردی و زباله‌گردی انداخته است؟ سوال‌هایی این چنین تا آخر فیلم هم ذهن خواننده را درگیر می‌کند و به نظر می‌رسد کارگردان فیلم دست تنها، با انتخاب نهایت زشتی و فلاکت می‌خواسته به فیلم کم‌جانش جان بدهد و آن را سرپا نگه دارد غافل از آنکه گفتن، هیچ وقت نشان دادن نیست! الصاق برچسب‌هایی چون بحران سوگ، عقده حقارت و انسان ترحم‌انگیز نیاز به پرداختن عمیق شخصیت‌ها و نمایش صحنه‌هایی دارد تا چنین مفاهیمی را به جان فیلم بنشاند و صرفا از این طریق است که می‌تواند مخاطب را همراه فیلم و متاثر از آن کند.

برچسب ها: باشگاه ادبی بانوی فرهنگجشنواره فجرحوزه هنریدست تنهازهرا سادات طباطبائیسینما سورهنقد فیلم
قبلی داستانک "روز ترفیع"
بعدی داستانک "بند رهایی"

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

جستجو برای:
برچسب‌ها
آموزش داستان نویسی آموزش داستان‌نویسی آموزش نویسندگی احسان عباسلو ادبیات ادبیات داستانی اصول نویسندگی امام حسین ایده اولیه داستان باشگاه ادبی بانوی فرهنگ بانوی فرهنگ توصیف در داستان تکنیک های داستان نویسی حوزه هنری داستان داستان نویسی داستانک داستان کوتاه داستان کوچک داستان‌نویسی رمان روایت سارا عرفانی سوگواره عاشورایی ده عاشورا قصه محرم مرضیه نفری معرفی کتاب مولود توکلی ناداستان نقد نقد داستان نقد داستان کوتاه نویسنده نویسنده شو نویسندگی نویسندگی خلاق نیلوفر مالک پیرنگ داستان کتاب باز کتابخوانی کتاب خوب کتابگردی کتاب گردی
  • محبوب
  • جدید
  • دیدگاه ها
بایگانی‌ها
  • می 2025 (10)
  • آوریل 2025 (7)
  • مارس 2025 (9)
  • فوریه 2025 (31)
  • ژانویه 2025 (24)
  • دسامبر 2024 (20)
  • نوامبر 2024 (34)
  • اکتبر 2024 (7)
  • آگوست 2024 (2)
  • جولای 2024 (11)
  • ژوئن 2024 (17)
  • می 2024 (31)
  • آوریل 2024 (29)
  • مارس 2024 (37)
  • فوریه 2024 (19)
  • ژانویه 2024 (43)
  • دسامبر 2023 (34)
  • نوامبر 2023 (36)
  • اکتبر 2023 (35)
  • سپتامبر 2023 (25)
  • آگوست 2023 (32)
  • جولای 2023 (37)
  • ژوئن 2023 (19)
  • می 2023 (11)
  • آوریل 2023 (10)
  • مارس 2023 (14)
  • فوریه 2023 (17)
  • ژانویه 2023 (30)
  • دسامبر 2022 (14)
  • نوامبر 2022 (14)
  • اکتبر 2022 (15)
  • سپتامبر 2022 (20)
  • آگوست 2022 (18)
  • جولای 2022 (9)
  • ژوئن 2022 (12)
  • می 2022 (19)
  • آوریل 2022 (5)
  • مارس 2022 (3)
  • فوریه 2022 (15)
  • ژانویه 2022 (18)
  • دسامبر 2021 (15)
  • نوامبر 2021 (10)
  • اکتبر 2021 (4)
  • آگوست 2021 (3)
  • جولای 2021 (1)
  • ژوئن 2021 (2)
  • می 2021 (1)
  • آوریل 2021 (1)
  • مارس 2021 (6)
  • ژانویه 2021 (8)
  • نوامبر 2020 (1)
  • اکتبر 2020 (1)
  • آگوست 2020 (1)
  • جولای 2020 (3)
  • ژوئن 2020 (1)
  • آوریل 2020 (1)
  • فوریه 2020 (2)
  • ژانویه 2020 (2)
  • دسامبر 2019 (1)
  • نوامبر 2019 (1)
  • اکتبر 2019 (1)
  • آگوست 2019 (1)
  • جولای 2019 (1)
  • مارس 2019 (1)
  • دسامبر 2018 (1)
  • اکتبر 2018 (1)
  • جولای 2018 (1)
  • ژوئن 2018 (1)
  • مارس 2018 (1)
  • فوریه 2018 (2)
  • ژانویه 2018 (2)
  • دسامبر 2017 (1)
  • نوامبر 2017 (2)
  • اکتبر 2017 (1)
  • سپتامبر 2017 (1)
  • ژانویه 2017 (1)

باشگاه ادبی بانوی فرهنگ، به منظور هم افزایی بانوان نویسنده و علاقمندان به نویسندگی توسط چند تن از بانوان نویسنده ی کشور تشکیل شد.

  • تهران، خیابان سمیه نرسیده به خیابان حافظ، حوزه هنری، دفتر بانوی فرهنگ
  • 02191088034
  • info@banooyefarhang.com
نمادها
© 1400. قالب طراحی شده توسط بانوی فرهنگ
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
ارسال به ایمیل
https://www.banooyefarhang.com/?p=13450

برای تهیه کتابها از طریق راه های ارتباطی با ما تماس بگیرید. رد کردن

دسته بندی دوره ها
دوره های من
دسته بندی دوره ها

کتاب اعضای کانون

  • 50 دوره

دوره های من
برای مشاهده خریدهای خود باید وارد حساب کاربری خود شوید

Facebook Twitter Youtube Instagram Whatsapp
مرورگر شما از HTML5 پشتیبانی نمی کند.