جستجو برای:
سبد خرید 0
  • خانه
  • درباره ما
    • اهداف بانوی فرهنگ
    • تاریخچه بانوی فرهنگ
  • اخبار
    • گزارش نشست
    • اخبار و رویدادها
    • مسابقات و فراخوان
  • یادداشت
  • قفسه کتاب
  • پایگاه نقد
    • نقد داستان کوچک (قندونقد)
    • نقد داستان کوتاه
    • مرورنویسی
    • نویسندگان
  • دفتر داستان
    • داستان
    • داستانک
    • ناداستان
  • یک لقمه ادبیات
  • حلقه فانتزی
  • نگارخانه
    • عکس
    • آوا
    • نما
  • بسته های آموزشی
  • تماس با ما

ورود

گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟

ثبت نام

داده های شخصی شما برای پشتیبانی از تجربه شما در این وب سایت، برای مدیریت دسترسی به حساب کاربری شما و برای اهداف دیگری که در سیاست حفظ حریم خصوصی ما شرح داده می شود مورد استفاده قرار می گیرد.

0
آخرین اطلاعیه ها
جهت نمایش اطلاعیه باید وارد سایت شوید
  • خانه
  • درباره ما
    • اهداف بانوی فرهنگ
    • تاریخچه بانوی فرهنگ
  • اخبار
    • گزارش نشست
    • اخبار و رویدادها
    • مسابقات و فراخوان
  • یادداشت
  • قفسه کتاب
  • پایگاه نقد
    • نقد داستان کوچک (قندونقد)
    • نقد داستان کوتاه
    • مرورنویسی
    • نویسندگان
  • دفتر داستان
    • داستان
    • داستانک
    • ناداستان
  • یک لقمه ادبیات
  • حلقه فانتزی
  • نگارخانه
    • عکس
    • آوا
    • نما
  • بسته های آموزشی
  • تماس با ما
ورود
  • خانه
  • درباره ما
    • اهداف بانوی فرهنگ
    • تاریخچه بانوی فرهنگ
  • اخبار
    • گزارش نشست
    • اخبار و رویدادها
    • مسابقات و فراخوان
  • یادداشت
  • قفسه کتاب
  • پایگاه نقد
    • نقد داستان کوچک (قندونقد)
    • نقد داستان کوتاه
    • مرورنویسی
    • نویسندگان
  • دفتر داستان
    • داستان
    • داستانک
    • ناداستان
  • یک لقمه ادبیات
  • حلقه فانتزی
  • نگارخانه
    • عکس
    • آوا
    • نما
  • بسته های آموزشی
  • تماس با ما
ورود

وبلاگ

بانوی فرهنگاخبارمقالاتیادداشتخانۀ پدری

خانۀ پدری

9 آذر 1403
ارسال شده توسط بانوی فرهنگ
مقالات، یادداشت

به قلم رضوان کفایتی

در میان آسمان‌خراش‌های دیلاق تهران، هنوز هم دو طبقه‌ای نجیب و متین آرام و بی‌ادعا نفس می‌کشد. ریش سپیدی که خاطرات روزها و سال‌های دور را بر قامت خسته‌اش حمل می‌کند و هنوز هم صبور و باصلابت ایستاده و روزگار ساکنانش را نظاره می‌کند. از چه می‌گویم؟ از خانه پدری.

به عادت همیشه اتومبیل را روی پل، مقابل در پارک می‌کنم و زنگ طبقه دوم را که حالا به لطف تکنولوژی تصویری شده است، می‌فشارم. در آهنی خانه با شیشه‌های مشجر رنگی که به رویم گشوده می‌شود؛ تمام دل‌مشغولی‌های این روزهایم را پشت در می‌گذارم و وارد می‌شوم.

همیشه همین‌طور بوده است؛ چه آن زمان که خانۀ ما جای دیگری بود و رضوانِ هفت هشت ساله دل در دلش نبود تا آخر هفته سر برسد و بیاید خانه مامانی و بابایی، میان یک عالمه شادی و شعف و خاله‌زاده و دایی‌زاده هم‌سن و سال و مادر بزرگی که کیف محض بود نفس کشیدن در هوایش و پدربزرگی که کوه صبر بود در مقابل این همه هیاهو و شیطنت و سر و صدا. چه زمانی که ما نقل مکان کردیم به طبقه دوم همین خانه و رضوان نوجوان تمام مسیر مدرسه تا خانه را به دو می‌آمد تا در هوای مادر و مادر بزرگ نفس بکشد و کنارشان چای تازه دم بخورد و گل بگوید و گل بشنود و چه حالا که این خانه چندسالی‌ست عطر مامانی را گم کرده است ولی هنوز هم آرامش محض است و راحت جان و دل.

پله‌های سنگی میان دو طبقه را که بالا می‌روم؛ انگار روی بهشت خدا قدم گذاشته‌ام. حسن‌یوسف‌ها و برگ انجیری‌ها و پتوس‌های مامان سرحال و سر دماغ با رویی گشاده روی تک‌تک پله‌ها سلام می‌گویند؛ پس از آن نوبت بابا می‌رسد که کوله‌بارم را از دستم بگیرد و مرا گرم، به آغوش بکشد و پیشانی‌ام را ببوسد. در آغوشش که جای می‌گیرم، انگار کسی مدام در گوشم می‌خواند، پشتت گرم باشد و دلت قرص‌‌. من هستم.

به در چوبی طبقه دوم که می‌رسم، دیگر همه غم‌ها فراری شده‌اند. من می‌مانم و یک دنیا محبت و توجه و حال خوب. مادر همیشه چای تازه دم دارد، همیشه روی خوش دارد، همیشه توقع کم دارد. همیشه خانه تمیز و دست‌نخورده دارد؛ انگار اکسیری در جای جای خانه پاشیده‌اند که نه نامیزان و نامرتب می‌شود و نه ناخوش‌احوال و بی‌انرژی. به طبقه دوم که می‌رسم، دیگر نه همسر هستم و نه مادر دو فرزند و نه هیچ پسوند و پیشوند دیگری. من در این خانه فقط رضوان هستم؛ رضوان با خیالی راحت و دلی آسوده.

بر خلاف ظاهر سالخورده خانۀ پدری، داخل آن جوان و تازه نفس است. مبل‌های راحتی فیلی رنگی در اتاق نشیمن جا خوش کرده‌اند که ترکیبشان با یک فیلم زیبا که از تلویزیون ال ای دی بزرگ مقابل پخش می‌شود و یک چای دبش که با دستان مادر ریخته می‌شود؛ به اعجاز شباهت دارد. اتاق پذیرایی خانۀ مادری با مبل‌های کلاسیکی که سال‌هاست، میهمان این خانه است، مزین شده و نور عظیمی که وسط روز از پنجره‌های قدی کنگره دار خانه عبور می‌کند و پردۀ حریر شیری رنگ را هم در می‌نوردد و به داخل پاشیده می‌شود، حال خوب خانه را دو صد چندان می‌کند.

بچه‌ها و خواهرزاده‌هایم که در خانه پدری جمع می‌شوند، هیاهو و شیطنت به جان در و دیوار خانه می‌افتد؛ اما این خانه خوب بلد است، چطور این همه شور و شعف را تاب بیاورد. سال‌هاست قد کشیدن فرزندان این خاندان را به تماشا نشسته است و با تک تک خاله بازی‌ها و بدو بدوهایشان همراه شده است. حالا مادربزرگ این خانه مادر من است؛ کسی که سنگ صبور نوه‌هاست و دلیل اشتیاق آن‌ها برای رسیدن به آخر هفته‌ها و پدربزرگ‌های این خانه یعنی پدر و پدربزرگم، هم‌چنان کوه صبرند و دریای آرامش برای آن‌ها که چشم امید دارند به رسیدن به ساحل آرامش خانۀ پدری.

هر شبی که سرم را در این خانه به زمین می‌گذارم، از ته دل برای تمام پدر و مادرهای آسمانی و دل فرزندانشان دعا می‌کنم و از خدا می‌خواهم این دل‌خوشی را از امثال من نگیرد که تنها امیدشان برکت این خانه است؛ خانۀ پدری.

برچسب ها: باشگاه ادبی بانوی فرهنگحوزه هنریرضوان کفایتیروایتناداستان
قبلی عشق، شرط ظهور عشق
بعدی مفید بود که مفید شد!

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

جستجو برای:
برچسب‌ها
آموزش داستان نویسی آموزش داستان‌نویسی آموزش نویسندگی احسان عباسلو ادبیات ادبیات داستانی اصول نویسندگی امام حسین ایده اولیه داستان باشگاه ادبی بانوی فرهنگ بانوی فرهنگ توصیف در داستان تکنیک های داستان نویسی حوزه هنری داستان داستان نویسی داستانک داستان کوتاه داستان کوچک داستان‌نویسی رمان روایت سارا عرفانی سوگواره عاشورایی ده عاشورا قصه محرم مرضیه نفری معرفی کتاب مولود توکلی ناداستان نقد نقد داستان نقد داستان کوتاه نویسنده نویسنده شو نویسندگی نویسندگی خلاق نیلوفر مالک پیرنگ داستان کتاب باز کتابخوانی کتاب خوب کتابگردی کتاب گردی
  • محبوب
  • جدید
  • دیدگاه ها
بایگانی‌ها
  • می 2025 (10)
  • آوریل 2025 (7)
  • مارس 2025 (9)
  • فوریه 2025 (31)
  • ژانویه 2025 (24)
  • دسامبر 2024 (20)
  • نوامبر 2024 (34)
  • اکتبر 2024 (7)
  • آگوست 2024 (2)
  • جولای 2024 (11)
  • ژوئن 2024 (17)
  • می 2024 (31)
  • آوریل 2024 (29)
  • مارس 2024 (37)
  • فوریه 2024 (19)
  • ژانویه 2024 (43)
  • دسامبر 2023 (34)
  • نوامبر 2023 (36)
  • اکتبر 2023 (35)
  • سپتامبر 2023 (25)
  • آگوست 2023 (32)
  • جولای 2023 (37)
  • ژوئن 2023 (19)
  • می 2023 (11)
  • آوریل 2023 (10)
  • مارس 2023 (14)
  • فوریه 2023 (17)
  • ژانویه 2023 (30)
  • دسامبر 2022 (14)
  • نوامبر 2022 (14)
  • اکتبر 2022 (15)
  • سپتامبر 2022 (20)
  • آگوست 2022 (18)
  • جولای 2022 (9)
  • ژوئن 2022 (12)
  • می 2022 (19)
  • آوریل 2022 (5)
  • مارس 2022 (3)
  • فوریه 2022 (15)
  • ژانویه 2022 (18)
  • دسامبر 2021 (15)
  • نوامبر 2021 (10)
  • اکتبر 2021 (4)
  • آگوست 2021 (3)
  • جولای 2021 (1)
  • ژوئن 2021 (2)
  • می 2021 (1)
  • آوریل 2021 (1)
  • مارس 2021 (6)
  • ژانویه 2021 (8)
  • نوامبر 2020 (1)
  • اکتبر 2020 (1)
  • آگوست 2020 (1)
  • جولای 2020 (3)
  • ژوئن 2020 (1)
  • آوریل 2020 (1)
  • فوریه 2020 (2)
  • ژانویه 2020 (2)
  • دسامبر 2019 (1)
  • نوامبر 2019 (1)
  • اکتبر 2019 (1)
  • آگوست 2019 (1)
  • جولای 2019 (1)
  • مارس 2019 (1)
  • دسامبر 2018 (1)
  • اکتبر 2018 (1)
  • جولای 2018 (1)
  • ژوئن 2018 (1)
  • مارس 2018 (1)
  • فوریه 2018 (2)
  • ژانویه 2018 (2)
  • دسامبر 2017 (1)
  • نوامبر 2017 (2)
  • اکتبر 2017 (1)
  • سپتامبر 2017 (1)
  • ژانویه 2017 (1)

باشگاه ادبی بانوی فرهنگ، به منظور هم افزایی بانوان نویسنده و علاقمندان به نویسندگی توسط چند تن از بانوان نویسنده ی کشور تشکیل شد.

  • تهران، خیابان سمیه نرسیده به خیابان حافظ، حوزه هنری، دفتر بانوی فرهنگ
  • 02191088034
  • info@banooyefarhang.com
نمادها
© 1400. قالب طراحی شده توسط بانوی فرهنگ
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
ارسال به ایمیل
https://www.banooyefarhang.com/?p=13130

برای تهیه کتابها از طریق راه های ارتباطی با ما تماس بگیرید. رد کردن

دسته بندی دوره ها
دوره های من
دسته بندی دوره ها

کتاب اعضای کانون

  • 50 دوره

دوره های من
برای مشاهده خریدهای خود باید وارد حساب کاربری خود شوید

Facebook Twitter Youtube Instagram Whatsapp
مرورگر شما از HTML5 پشتیبانی نمی کند.