جستجو برای:
سبد خرید 0
  • خانه
  • درباره ما
    • اهداف بانوی فرهنگ
    • تاریخچه بانوی فرهنگ
  • اخبار
    • گزارش نشست
    • اخبار و رویدادها
    • مسابقات و فراخوان
  • یادداشت
  • قفسه کتاب
  • پایگاه نقد
    • نقد داستان کوچک (قندونقد)
    • نقد داستان کوتاه
    • مرورنویسی
    • نویسندگان
  • دفتر داستان
    • داستان
    • داستانک
    • ناداستان
  • یک لقمه ادبیات
  • حلقه فانتزی
  • نگارخانه
    • عکس
    • آوا
    • نما
  • بسته های آموزشی
  • تماس با ما

ورود

گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟

ثبت نام

داده های شخصی شما برای پشتیبانی از تجربه شما در این وب سایت، برای مدیریت دسترسی به حساب کاربری شما و برای اهداف دیگری که در سیاست حفظ حریم خصوصی ما شرح داده می شود مورد استفاده قرار می گیرد.

0
آخرین اطلاعیه ها
جهت نمایش اطلاعیه باید وارد سایت شوید
  • خانه
  • درباره ما
    • اهداف بانوی فرهنگ
    • تاریخچه بانوی فرهنگ
  • اخبار
    • گزارش نشست
    • اخبار و رویدادها
    • مسابقات و فراخوان
  • یادداشت
  • قفسه کتاب
  • پایگاه نقد
    • نقد داستان کوچک (قندونقد)
    • نقد داستان کوتاه
    • مرورنویسی
    • نویسندگان
  • دفتر داستان
    • داستان
    • داستانک
    • ناداستان
  • یک لقمه ادبیات
  • حلقه فانتزی
  • نگارخانه
    • عکس
    • آوا
    • نما
  • بسته های آموزشی
  • تماس با ما
ورود
  • خانه
  • درباره ما
    • اهداف بانوی فرهنگ
    • تاریخچه بانوی فرهنگ
  • اخبار
    • گزارش نشست
    • اخبار و رویدادها
    • مسابقات و فراخوان
  • یادداشت
  • قفسه کتاب
  • پایگاه نقد
    • نقد داستان کوچک (قندونقد)
    • نقد داستان کوتاه
    • مرورنویسی
    • نویسندگان
  • دفتر داستان
    • داستان
    • داستانک
    • ناداستان
  • یک لقمه ادبیات
  • حلقه فانتزی
  • نگارخانه
    • عکس
    • آوا
    • نما
  • بسته های آموزشی
  • تماس با ما
ورود

وبلاگ

بانوی فرهنگاخبارداستان اعضاروایت «نشانی»

روایت «نشانی»

24 اردیبهشت 1403
ارسال شده توسط بانوی فرهنگ
داستان اعضا، مقالات

محمود دولت آبادی در کتاب کلیدرش از زبان یکی از شخصیت ها میگوید : مثل ابن است که از هر چیز دنیا ، یک شکل خاصش ، در یک موقع معین ،در خاطر آدم می ماند و در مغزش حک میشود. تو شاید آفتاب را هر روز ببینی و زیاد هم ببینی ، اما فقط رنگ خاصی از آن را در ذهنت داری که تا اسم آفتاب را میشنوی ، همان شکل و همان حالت در خاطرت زنده میشود. مثلاً بعضی ها آفتاب را با تشنگی می شناسند و بعضی ها با سرما و من آفتاب را با پف چشمان بی بی می شناسم….
من اگر بخواهم در زندگی شخصی خودم ، مصداقی برای این جملات ناب کلیدر پیدا کنم ، آن یک چیز همان نمایشگاه کتاب تهران است.این روزها سی و پنجمین دوره آن در حال برگزاری است و من اما آن را با اردیبهشت ماه ۱۳۸۲.و آن اولین تجربه نمایشگاه کتاب تهرانم می شناسم . انگار که نمایشگاه های قبل از آن ، هیچ موقع برایم جلوه و نمود و گیرایی نداشته اند و بعد از آن هم شور و هیجان هیچکدام به پای آن سال نرسیده است.
آن سال نمایشگاه در محل برگزاری نمایشگاه دایمی تهران دایر بود و شانزدهمین دوره اش را میگذراند. من اراک بودم و با نامزد تازه عقد کرده ام در تهران ، آنجا را برای دیدار قرار گذاشته بودم. ان روز ، آن دیدار تازه کردنها ، دست در دست دست هم پیاده‌روی کردنها و غرفه ها را گشتنها ، خرید کردنها و اظهارنظر کردنها ، خوش و بش کردنها و از زندگی آینده گفتن ها ، همه و همه شان هم فال بود و هم تماشا!! تا از اتوبوس دانشگاه پیاده شوم و بعد از چند ساعت دوباره به آن برگردم ، هیجان و هیاهویی از یاد نرفتنی و تکرار نشدنی را تحربه کردم. من هنوز هم کتاب حیدر بابای شهریار را به یاد آن سال و آن روز و آن ساعتها به دست میگیرم. من هنوز هم مزه کیک و آبمیوه هایم را با مزه ناب کیک و آب میوه آن موقعها می سنجم.!! . آن روز من دست در دست همسر ، غرفه ها را تک به تک گشتیم ، کتابها را ورق زدیم و از هر کدام چند جمله ای را خواندیم. یادم می آید که لحظه های اخر آرزو کردم که کاش چیزی شبیه آهنربا ، اما کتاب ربا با خودم داشتم و تمام آن کتابها را با خودم میبردم. شاید فکر میکردم که سالهای بعد ، که یقیناً دیگر وعده و وعید دیداری پر کشش در کار نیست ، شوق و انگیزه بازدید از نمایشگاه هم برایم رنگ خواهد باخت، قدم زدن و نفس کشیدن در فضای آن ، برایم تبدیل به مشتی خاطره خواهد شد. امام گمان هم نکرده بودم که آن غرفه ها ، آن قفسه ها ، آن کتابها هم تکه هایی از وجود من را شبیه آهنربا ربوده و برای همیشه آنجا نگه خواهند داشت.. یک جور هایی من را گرفتار و دامن‌گیر خود خواهند کرد. و الا که چطور ممکن است منی که تا چند دوره ، نسبت به ان مکان و نام و هیاهویش کم تفاوت بوده ام ، حالا هر سال برای امدنش ، روزهای اردیبهشت را شمارش معکوس کنم ؟ پای صفحه های مجازی و برنامه های تلویزیونی ، تا نامی از آنجا بیاید، قلبم برایش گرومپ گرومپ بتپد و در هوایش به پرواز درآید ،حتی اگر آنجا محازی شده باشد!!

به قلم اکرم جعفرآبادی

برچسب ها: ادبیات داستانیاکرم جعفرآبادیایده اولیه داستانباشگاه ادبی بانوی فرهنگبانوی فرهنگحوزه هنریداستان کوتاهکتاب خوبکتابگردیکلیدرمحمود دولت آبادینویسندگینویسندهنویسنده شو
قبلی من باید بروم نمایشگاه...
بعدی جشن دخترانه «فرشته‌های زمینی» در نمایشگاه کتاب

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

جستجو برای:
برچسب‌ها
آموزش داستان نویسی آموزش داستان‌نویسی آموزش نویسندگی احسان عباسلو ادبیات ادبیات داستانی اصول نویسندگی امام حسین ایده اولیه داستان باشگاه ادبی بانوی فرهنگ بانوی فرهنگ توصیف در داستان تکنیک های داستان نویسی حوزه هنری داستان داستان نویسی داستانک داستان کوتاه داستان کوچک داستان‌نویسی رمان روایت سارا عرفانی سوگواره عاشورایی ده عاشورا قصه محرم مرضیه نفری معرفی کتاب مولود توکلی ناداستان نقد نقد داستان نقد داستان کوتاه نویسنده نویسنده شو نویسندگی نویسندگی خلاق نیلوفر مالک پیرنگ داستان کتاب باز کتابخوانی کتاب خوب کتابگردی کتاب گردی
  • محبوب
  • جدید
  • دیدگاه ها
بایگانی‌ها
  • می 2025 (10)
  • آوریل 2025 (7)
  • مارس 2025 (9)
  • فوریه 2025 (31)
  • ژانویه 2025 (24)
  • دسامبر 2024 (20)
  • نوامبر 2024 (34)
  • اکتبر 2024 (7)
  • آگوست 2024 (2)
  • جولای 2024 (11)
  • ژوئن 2024 (17)
  • می 2024 (31)
  • آوریل 2024 (29)
  • مارس 2024 (37)
  • فوریه 2024 (19)
  • ژانویه 2024 (43)
  • دسامبر 2023 (34)
  • نوامبر 2023 (36)
  • اکتبر 2023 (35)
  • سپتامبر 2023 (25)
  • آگوست 2023 (32)
  • جولای 2023 (37)
  • ژوئن 2023 (19)
  • می 2023 (11)
  • آوریل 2023 (10)
  • مارس 2023 (14)
  • فوریه 2023 (17)
  • ژانویه 2023 (30)
  • دسامبر 2022 (14)
  • نوامبر 2022 (14)
  • اکتبر 2022 (15)
  • سپتامبر 2022 (20)
  • آگوست 2022 (18)
  • جولای 2022 (9)
  • ژوئن 2022 (12)
  • می 2022 (19)
  • آوریل 2022 (5)
  • مارس 2022 (3)
  • فوریه 2022 (15)
  • ژانویه 2022 (18)
  • دسامبر 2021 (15)
  • نوامبر 2021 (10)
  • اکتبر 2021 (4)
  • آگوست 2021 (3)
  • جولای 2021 (1)
  • ژوئن 2021 (2)
  • می 2021 (1)
  • آوریل 2021 (1)
  • مارس 2021 (6)
  • ژانویه 2021 (8)
  • نوامبر 2020 (1)
  • اکتبر 2020 (1)
  • آگوست 2020 (1)
  • جولای 2020 (3)
  • ژوئن 2020 (1)
  • آوریل 2020 (1)
  • فوریه 2020 (2)
  • ژانویه 2020 (2)
  • دسامبر 2019 (1)
  • نوامبر 2019 (1)
  • اکتبر 2019 (1)
  • آگوست 2019 (1)
  • جولای 2019 (1)
  • مارس 2019 (1)
  • دسامبر 2018 (1)
  • اکتبر 2018 (1)
  • جولای 2018 (1)
  • ژوئن 2018 (1)
  • مارس 2018 (1)
  • فوریه 2018 (2)
  • ژانویه 2018 (2)
  • دسامبر 2017 (1)
  • نوامبر 2017 (2)
  • اکتبر 2017 (1)
  • سپتامبر 2017 (1)
  • ژانویه 2017 (1)

باشگاه ادبی بانوی فرهنگ، به منظور هم افزایی بانوان نویسنده و علاقمندان به نویسندگی توسط چند تن از بانوان نویسنده ی کشور تشکیل شد.

  • تهران، خیابان سمیه نرسیده به خیابان حافظ، حوزه هنری، دفتر بانوی فرهنگ
  • 02191088034
  • info@banooyefarhang.com
نمادها
© 1400. قالب طراحی شده توسط بانوی فرهنگ
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
ارسال به ایمیل
https://www.banooyefarhang.com/?p=12474

برای تهیه کتابها از طریق راه های ارتباطی با ما تماس بگیرید. رد کردن

دسته بندی دوره ها
دوره های من
دسته بندی دوره ها

کتاب اعضای کانون

  • 50 دوره

دوره های من
برای مشاهده خریدهای خود باید وارد حساب کاربری خود شوید

Facebook Twitter Youtube Instagram Whatsapp
مرورگر شما از HTML5 پشتیبانی نمی کند.