یادداشتی بر کتاب “خداحافظ راکون پیر”

به قلم زهرا مقدسزاده کرمانی
هنگامی که میان کتاب های کودک به جستجوی داستان با موضوع سوگ میپردازیم، در صدر لیست این کتاب ها با کتاب «خداحافظ راکن پیر» مواجه می شویم که یک اثر بی نظیر در این حوزه محسوب میشود.
در بین قالب های مختلف نگارش داستان کودک همیشه فانتزی یکی از جذاب ترین و کاراترین آنها بوده است. قالب فانتزی با خلق فضایی جذاب و خیال انگیز بستری مناسب را برای انتقال مفهوم های عمیق و پیچیده با لذت و کشش بالا فراهم میکند.
در این یادداشت با تمرکز بر تحلیل عناصر فانتزی نگاهی خواهیم انداخت به داستان “خداحافظ راکن پیر” نوشته خانم کلر ژوبرت.
کلر ژوبرت نویسنده فرانسوی تبار توانا و فعال در حوزه داستان کودک میباشد. ایشان تا کنون داستان های متعددی با محوریت معناهای عمیق دینی و روانشناسی و… برای کودکان نوشته اند. به جرأت میتوان گفت داستان “خداحافظ راکن پیر” به لحاظ فانتزی و خیال قوی و داستان پرقدرت و توانایی بالا در انتقال مفهوم عمیق جهان پس از مرگ از بهترین آثار این نویسنده می باشد.
خداحافظ راکون پیر داستان خرگوشی است به نام تک که از به دنیا آمدن می ترسد. او به کمک راهنمایی ها و صحبت های راکون پیر ( آقا بزرگ) بر ترس خود غلبه می کند و از شکم مادرش بیرون میآید. پس از تولد با راکن پیر همراه می شود و به کمک او به شناخت جهان پیرامونش می کند میپردازد اما کمی بعد دچار چالشی بزرگ میشود. چالش از دست دادن بهترین دوستش آقابزرگ. یک روز اقا بزرگ به تک خبر ناگواری میدهد. خبر سفری بی بازگشت از جنس سفر تک هنگامی که به دنیا آمد. اما به جهانی بسیار بزرگ تر و متفاوت. حالا تک با یک چالش جدی روبرو می شود. او قرار است بهترین دوستش را از دست بدهد. بی تاب می شود و نمیخواهد این جدایی را بپذیرد.
در گره گشایی داستان نویسنده با استفاده از کاشت ظریفی که در ابتدای داستان هنگام تولد تک داشته و با یک کاشت و برداشت دقیق و حساب شده به کودک محتوای عمیق و پیچیده جهان پس از مرگ را به صورت قابل درک منتقل میکند. همچنین همراه کردن عنصر طنز در انتهای داستان باعث می شود که تلخی داستان تلطیف شود. در انتهای داستان شخصیت رشد یافته تک تبدیل به شخصیت استاد می شود و حالا داستان با پایان باز تمام میشود. جایی که تک باید نقش راکون پیر را در جنگل برای بار دوم بازی کند.
- تحلیل عناصر فانتزی
موضوع داستان خداحافظ راکون پیر، مرگ و ایمان به جهان پس از مرگ است و در دسته داستانهای سوگ رده بندی میشود.
داستان یک داستان واقع نما است. داستانهای واقع نما در دنیای رئال رخ میدهند و صرفا عناصر فانتزی در ان وجود دارند و در ضمن قابل ارجاع به مکان و زمان مشخصی نیستند.
در متن داستان به سه دنیا اشاره شده است. دو دنیا قابل دسترس نیست و یکی دنیای واقعیست که تک و راکون در آن زندگی میکنند.
داستان یک فانتزی واقع نما است با جهان فروتری که همان جنگل و محل زندگی تک است و جهان فراتری پس از مرگ که فقط در حدی کلی معرفی و از ان یاد میشود.
جهان دیگر دنیای شکم مامان خرگوش است که پیش از این تک تجربه اش کرده و فقط راکون پیر با خرگوش داخل شکم مادر گفتگو کرده. این جهان هم یک جهان فروتری محسوب میشود چرا که عنصر فانتزی متفاوتی ندارد.
وقتی راکون پیر به تک میگوید: «سلام خرگوش کوچولویی که آن تو مانده ای. چرا تک و تنها در ان دنیای تنگ و تاریک نشسته ای؟ بیا ببین که دنیای ما خیلی بزرگتر، روشنتر و زیباتر است….» در واقع ویژگی های دنیای رحم مادر در مقابل دنیای بیرون شکم مادر توصیف میشود.
جهان فراتری جهانیست دارای عناصر فانتزی و ویژگی های متفاوت از این دنیا و در این داستان جهان پس از مرگ دنیای فراتری محسوب میشود و در داستان جایی که تک خواب راکون پیر را میبیند به خوبی ویژگی های آن دنیا توصیف شده است. راکون در خواب تک به او میگوید:«دنیای ناشناخته ای که به آن رفته ام، خیلی بزرگتر و قشنگتر است.»
در این داستان دو پل انتقال برای ورود و خروج شخصیت ها بین دو دنیا وجود دارد. پلها متفاوت انتخاب شده اند و متناسب با ماهیت واقعی و رئال ورود و خروج دنیای ماده به دنیای پس از مرگ. پل ورود تولد تک است ( شب همان روز، خرگوش کوچولوی هفتمی به دنیا آمد) و پل خروج مرگ اقا بزرگ هنگامی که تک او را خوابیده و چشم بسته پیدا میکند و در داستان به خوبی چگونگی این انتقال با استفاده از دیالوگ تبیین شده هنگامی که:
(گوزن راکون را نگاه کرد و گفت:« راکون پیر از دنیا رفته است.»
تک بغض کرد و پرسید:« چرا این حرف را میزنی؟ راکون که هنوز اینجاست!»
گوزن سرش را تکان داد و گفت:« هرکس از این دنیا برود، بدنش را اینجا جا میگذارد.»)
این انتخاب دقیق و منطبق با واقعیت کمک زیادی به همزات پنداری مخاطب با شرایط تک می کند و از طرف دیگر بستر کافی و مناسب را برای انتقال مفهوم دنیای پس از مرگ مهیا میکند.
طرح این داستان یک طرح علی و معلولی خطی با پایان باز است.
داستان از طرح فانتزی دنیای جانوری بهره می گیرد. در این دنیا حیوانات با هم سخن می گویند، فکر می کنند، حرکت می کنند و شوخی میکنند و به شناخت جهان اطرافشان میپردازند. بنابراین داستان تمثیلی از زندگی انسانی است در قالب حیوانات.
از انواع تخیل این داستان باید به تخیل کنشی اشاره کرد. تخیل کنشی به معنای حرکت است. ما در این داستان حرکت بین دنیاها را داریم.
کنش داستان از دو نوع طبیعی و غیر طبیعی است. در کنش طبیعی، کنش انتقال تک از رحم مادر به این دنیا و نیز انتقال آقا بزرگ از این دنیا به دنیای فراتری بزرگ تر و زیباتر یعنی همان مرگ را مشاهده میکنیم. بنابراین مرگ و به دنیا آمدن دو کنش در این داستان محسوب میشوند.
یک کنشی غیر طبیعی حرف زدن راکن پیر با خرگوش داخل شکم مادر است انجا که میخوانیم: راکون پیر…کنار خرگوش مادر نشست و چند ضربه کوچک به شکم او زد انگار که در بزند و…گفت:« سلام خرگوش کوچولویی که ان تو مانده ای…
و همچنین فکر کردن و حرف زدن حیوانات با یکدیگر کنش غیر طبیعی است.
اما از کنش فراطبیعی در این داستان خبری نیست.
از انواع تخیل دیگری که در این داستان استفاده شده می توان از تخیل رویا نام برد. هنگامی که تک می خوابد و خواب راکن پیر را می بیند با او گفتگو میکند، باز هم شخصیت استاد راکون او را هدایت میکند و از خواب میپرد.
از انواع کارکرد این داستان کارکرد روانشناختی، سرگرمی و کارکرد شناختی که به شناخت نسبت به جهان های پیش و پس از مرگ و جهان ماده منجر می شود را میتوان ذکر کرد.
نویسنده با کمک شگرد ایجاد پرسش درباره مرگ به صورت ضریف و غیر مستقیم به همراه شگرد گره سازی و گره گشایی و همچنین شگرد پایان باز داستان را تبدیل به یک داستان عمیق تفکر محور کرده است.
در داستان سه ریز گره داریم که اولی باز می شود دومی به تقارن اولی مجددا باز می شود و گره سوم باید توسط کودک به کمک آنچه در داستان آموخت باز شود. انتخاب هوشمندانه داستان با پایان باز باعث شده کودک آنچه را آموخته در ذهن بپردازد، منطق داستانی را در ذهنش مرور کند و محتوای عمیق داستان به خوبی در ذهن او جای بگیرد و ریشه بدواند.
همچنین برای سبک کردن بار عاطفی غم و اندوه داستان، نویسنده از شگرد طنز استفاده کرده است؛ هنگامی که پروانه سبیل خرگوش را می کشد و غرغر میکند و تک میگوید:« تو چه قدر حرف میزنی» به نرمی باعث انحراف توجه کودک از موضوع سنگین فقدان میشود. این تغییر فضا باعث میشود سختی و تلخی فقدان را برای مخاطب کودک با یک ضربه طناز به موقع سبک شود.
این داستان یک داستان موقعیت محور است. در فانتزی دو نوع داستان شخصیت محور و موقعیت محور داریم. در داستانهای موقعیت محور، داستان بر اساس اتفاقات خاص پیش میرود و شخصیت ها به این روند کمک میکنند. موقعیت به دنیا نیامدن تک، موقعیت مرگ راکون و موقعیت به دنیا نیامدن سنجاب سه موقعیت مشابه است که خط داستان را هدایت و جهت دهی میکنند. در داستان شخصیت های تک و راکون به حل به حل و فصل چالش موقعیت های پیش آمده می پردازند.
شخصیت تک برخلاف بقیه خواهر و برادرهای خرگوشش ویژگی های منحصر به فردی دارد که او را از تیپ کلی خرگوش ها به یک شخصیت تبدیل می کند. این ویژگی ها کمک می کند تا بتواند به کشف حقیقی و عمیق و ژرف یک موضوع جدید برسد و رشد کند. تک کنجکاو و پرسشگر است محیط اطرافش را خوب نگاه می کند. خوب سوال می پرسد و برعکس بقیه همنوعان اش که مشغول بازی و سرگرمی می باشند، به فکر کردن بسیار علاقه مند است. این را از نگاه او به آسمان و طبیعت اطرافش به خوبی می توان دریافت. آسمان در این داستان به عنوان نمادی از دنیای فراتری، معنا گرایی و رازهای نهفته و سوال و جستوجوگری است. همچنین زمانی که راکون پیر از دنیا میرود فصل پاییز است که نمادی از مرگ طبیعت است. مرگی که پس از آن زندگی دوباره است.
از طرفی شخصیت پیر و دانا و استاد و مهربان با به همراه شوخ طبعی و مهربانی راکون آنچنان خوب پرداخت شده که او را از تیپ راکن به یک شخصیت کامل و شکل داده تغییر داده .
در پایان «خداحافظ راکون پیر» با تکیه بر ساختار فانتزی واقعنما و بهرهگیری هوشمندانه از نمادها و پلهای انتقال میان دنیاها، تجربهای عاطفی و در عین حال آموزنده برای مخاطب کودک رقم میزند. با تسلط نویسنده بر شگردهای گرهافکنی و گرهگشایی، و خلق شخصیتی تأثیرگذار همچون راکون پیر و تک کنجکاو، این اثر برای کودک نهتنها جذاب و خواندنی است ، بلکه او را به تأملی عمیق درباره زندگی و مرگ دعوت میکند. در نهایت، پایان باز داستان فرصتی است تا به کودک فرصتی دهد برای کشف رازی بزرگ از جهان هستی.
دیدگاهتان را بنویسید