معرفی کتاب نوجوان “دخترخالهها”، نویسنده سرکارخانم نیلوفر مالک، ویژه نمایشگاه کتاب

به قلم فاطمه تخمهچی
رویای کودکی هر دختری شاید این باشد که خانه خالهاش نزدیک خانه خودشان باشد تا لحظات زندگی در کنار خاله و بچههای خاله شیرین و به یادماندنی شود. این رویای شیرین در دنیای قصهها به تحقق رسیده. نیلوفر مالک، نویسنده خوش ذوقِ ایرانی موضوع دخترخالهها را دستمایهی کتابش کرده و دست گذاشته روی شیرینیهای زندگی دو دخترخاله. از دریچهی این شیرینی، اما تلخی و سردیِ قهر به خانهی دخترخالهها سرک کشیده. دعوا بر سرِ سوئیت پدربزرگ، رابطهیِ صمیمانهی خالهها را به هم میریزد و این تازه شروع ماجرای دخترخالههاست.ریحانه و سارا دخترخالههای داستان، تلاش میکنند مادرها را آشتی بدهند و جمعِ صمیمی خانوادگیشان را ترمیم کنند، اما هرچه بیشتر تلاش میکنند، کمتر نتیجه میگیرند. تا جایی که ماجرای قهر به دوستی دخترخالهها هم رخنه میکند و جان آنها را به خطر میاندازد. داستان دخترخالهها پایان باشکوهی دارد، پایانی که مخاطب را به تفکر وامیدارد.
داستان دخترخالهها در عین سادگی، پُر از تلاش و کشکمش است، کشمکشهایی که نوجوانِ امروز را با خود همراه میکند.
سارا و ریحانه شخصیتهای اصلی داستان، هر کدام نمایانگر یکی از نوجوانان جامعه هستند. یکی از آنها به هنر علاقمند است و دیگری مسائل و ریاضیات را به راحتی حل میکند. همین ویژگیها موجب شده تا مخاطب نوجوان به راحتی با این شخصیتها همذات پنداری کند.
داستان از زاویه دید من راوی و از زبان سارا (یکی از دخترخالهها) روایت میشود.
زبان داستان، ساده، روان و صمیمانه است.دخترخالهها به قلم نیلوفر مالک در ۹۶ صفحه نوشته شده و توسط انتشارات قدیانی به چاپ رسیده.
برشی از داستان:من و ریحانه قالیچه را تا نیمه جمع کردهایم که اول صدای فریاد خاله و جیغ مامان و بعد صدای شپلق به گوشمان می رسد، وسط کار خشکمان میزند. سرمان را بالا میگیریم رو به جایی که صدا از آنجا آمده. چیزی توی قلبم شره می کند پایین. آنچه را می بینم، نه باور می کنم و نه دلم می خواهد باور کنم. بدبختی از این بالاتر مگه میشود؟ کاسهی بزرگ آش میان خاله و مامان کف حیاط هزار تکه شده و تکههای شکستهاش همراه رشته و سبزی و نخود و لوبیا به اطراف پریده و دایرهای ساخته با شعاعهایی از جنس آش!
دیدگاهتان را بنویسید