سیاه، سفید، خاکستری “چرا شخصیتهای ارباب حلقهها باورپذیر و انسانی هستند؟”

به قلم منا سهیلی
درونمایه اصلی کتاب اربابحلقهها، وسوسه تا مرز سقوط و بازگشت به رستگاری است. با درنظر گرفتنِ این موضوع، نمیتوانیم جهان تالکین را سیاه و سفید تصور کنیم. در نتیجه دو سوال اساسی به وجود میآید. آیا شخصیتها در این رمان کلاسیکِ حماسی، خیر و شر مطلق هستند؟ و آیا خیر و شر در ارباب حلقهها مرز مشخص و معینی دارد؟ در این یادداشت میخواهیم شخصیتهای سرزمین میانه و جهان تالکین را بررسی کنیم تا به جواب برسیم.
1- بینظمیِ بزرگ در هارمونی
خیر مطلق در ادبیات داستانی یعنی شخصیتهایی که کوچکترین نقص، شرارت و ضعف اخلاقی ندارند. به هیچعنوان به ذهنشان خطور نمیکند که عملی خلافِ خیر و نیکی انجام دهند و ارادهشان فقط آنها را به سمت خوبی میبرد. والار نزدیکترین شخصیتها به این توصیف در جهانِ ساختهی تالکین، هستند. والار گروهی از موجودات قدرتمند و الهی هستند که نقشهای کلیدی در داستانهای سیلماریلیون و همچنین به صورت غیرمستقیم در ارباب حلقهها و هابیت دارند. والار به عنوان اربابان و فرمانروایان دنیا شناخته میشوند. وظیفه آنها شکلدادن و محافظتکردن از جهان و موجودات درون آن است. والار توسط ایلواتار خالق هستی، در آغاز زمان خلق شدند و در والینور زندگی میکنند.
مانوه شاه والار، فرمانروای بادها، آئوله والار سنگها، فلزات و خالق دورفها، یاوانا والار درختان و حیوانات، واردا والار ستارگان و نور، اورومه والار شکار و جنگ، ماندوس والار مرگ و نگهدارنده ارواح از جمله والارهای مهم هستند. اما جالب است بدانید در میان والار که به نظر خیر مطلق هستند، شرارتی هولناک ظهور میکند. شرّی که انتخابی است اما آنقدر پیش میرود که به شر مطلق و نقطهی بیبازگشت میرسد.
ملکور یا مورگوت در ابتدا قدرتمندترین والار است و عنصری خیر محسوب میشود. او در اثر حسادت، غرور و تمایل به آفرینش موجودات به صورت مستقل، به فساد میافتد و پس از سقوط به ارباب تاریکی تبدیل میشود.
مایار نیز گروهی از موجودات معنوی و قدرتمندی هستند که در کتاب سیلماریلیون، ارباب حلقهها و هابیت به آنها اشاره شده است. قدرتشان از والار کمتر است اما همچنان تأثیرگذار هستند. مایار به عنوان همراهان و خدمتگذاران والار عمل میکنند. آنها به همراه والار از موجودات اولیهای هستند که در ابتدای جهان وجود داشتند.
سائورون مایاری با مهارت و زیرک در حرفه صنعت و ساختوساز بود. او اول در خدمت آئوله بود اما بعد تحت تأثیر مورگوت قرار گرفت، حلقه تاریکی را ساخت، آن را علیه آدمها، الفها، دورفها و همه سرزمین میانه به کار گرفت و به ارباب تاریکی دوم تبدیل میشود.
گندالف یکی از مایارهای معروف در ارباب حلقهها و یکی از پنج جادوگری است که به سرزمین میانه فرستاده میشود تا با تاریکی مقابله کند. او تا انتهای ماجرا خیر باقی میماند.
سارومان یکی دیگر از پنج جادوگری که به سرزمین میانه فرستاده شد تا با فساد بجنگد اما خودش در اثر طمع قدرت و محاسبه غلط نسبت به جبههی پیروزِ نبرد، به نیروی شر و مایاری فسادیافته تبدیل میشود.
بالروگها گروهی از مایارهای آتش و سایه هستند که راه مورگوت را انتخاب کرده و در هیبت دیوهای آتشین و بالدار درآمدند. معروفترین بالروگ، موجود آتشینی است که در معدن موریا با گندالف درگیر شده و توسط او کشته میشود.
2- شرهای بیاراده یا ترحمبرانگیز
شخصیتهای شر مطلق آنهایی هستند که نه تنها مخالف قهرمان هستند بلکه انگیزههایی کاملا منفی و فاقد همدلی دارند. از نابود کردن دیگران یا آسیبرساندن هم هیچ ابایی ندارند و هرگز حس انسانی یا ترحم خواننده را جلب نمیکنند. به جز سائورون که تصویر روشنی از او وجود ندارد و با چشمی ترسناک تداعی میشود، تعدادی از شخصیتهای کلیدی در جهان تالکین وجود دارد که شرهای بیاراده یا ترحمبرانگیز محسوب میشوند.
اسمیگل یا گالوم سابقا یک هابیت بوده و بعد از پیدا کردن حلقه در رودخانه، تحت تأثیر قرار گرفته و به صورت غیرارادی فاسد و دیوانه میشود. او عشقی بیمارگونه به حلقه پیدا میکند و پس از ماندن در یک غار مرطوب به مدت طولانی، به موجودی با حرکات خزنده تبدیل شده و دیگر اثری از هابیتبودن در او دیده نمیشود. او هیچ نصیبی از قدرت حلقه نمیبرد و شکنجههای سختی را توسط دستیاران سائورون پشت سر میگذارد. او به موجودی دو شخصیتی تبدیل شده که بخشی مهربان و بخشی خبیث است. او مدام بین وجه خیر و شر در درون خودش درگیر است. در نهایت به خاطر حرص و عشق به حلقه، فرودو را در مسیر موردور کمک میکند و به خاطر حلقه نابود میشود.
نزگولها: سائورون در دوران دومین عصر، نه حلقه برای پادشاهان و جنگجویانی از انسانها میسازد و فریبشان میدهد. این حلقهها ظاهرا به دارندهشان طول عمر و قدرت میدهد اما این نه نفر نمیدانستند که اراده سائورون به مرور در آنها نفوذ میکند. آنها با گذشت زمان تبدیل شدند به موجوداتی نامرئی با ارادههای از دسترفته و وابسته به سائورون. آنها به نه سوار تاریکی بدل میشوند و مأموریتِ دستگیری فرودو را دارند.
اورکها: بردههای بیاراده، تحقیرشده، زشت و خشن هستند که دستسازِ مورگوت و بعد سائورون میباشند. آنها از طریق شکنجه و تغییر شکل الفها و انسانها و بدون اینکه انتخابی داشته باشند به وجود آمدند تا آسیب برسانند.
3- اسیران وسوسه
شخصیتهای خاکستری در مرز بین خیر و شر قرار دارند و انگیزههایی ترکیبشده از خودخواهی و دیگرخواهی دارند و اغلب درگیر کشمکشهای درونی یا شرایط پیچیده هستند. شخصیتهای خاکستری در بطن خود، امکان تحول و تغییر دارند. این موضوع باعث عمقبخشی، باورپذیری و انسانیتر شدنِ کاراکترهای ارباب حلقهها شده است. اکثر شخصیتهای خیر در ارباب حلقهها خوب هستند اما بینقص نیستند. آنها هر لحظه امکان دارد وسوسه شده و در دام حلقهی سائورون گرفتار شوند.
ایسیلدور پسر ارشد الندیل و بنیانگذار پادشاهی گاندور و آرنور است. پادشاه شجاع انسانها که از طریق اتحاد با الفها توانست سائورون را شکست دهد. او با شمشیر نارسیل انگشت او را قطع کرده و حلقه را به دست میآورد. اما در زمانی که باید در کوه نابودی حلقه را نابود میکرد، اسیر وسوسه شد و تاریخ سرزمین میانه را تغییر داد. او در نهایت کنار رودخانه آندوین توسط دستیاران سائورون کشته شد و حلقه در رودخانه دفن شد.
بیلبو بگینز، قهرمان کتاب هابیت است و حلقه را در غارِ گالوم پیدا میکند. او طی سالها تحت تأثیر قدرت حلقه قرار گرفته و دیگر گزینه خوبی برای حمل و نابودی حلقه نیست. این یکی از مهمترین دلایلی است که گندالف، فرودو را برای نابودی حلقه انتخاب میکند.
فرودو بگینز به عنوان شخصیت اصلی کتاب، هابیت باصفا و پاکدلی است که مأمورِ حمل حلقه میشود. او در انتهای مسیر و بعد زمانی که میخواهد حلقه را در کوه هلاکت نابود کند، اسیر وسوسه حلقه میشود. این نشان میدهدکه حتی قهرمان کتاب ارباب حلقهها هم که نماد مقاومت در مقابل حلقه است، میتواند اسیر وسوسه شود. از سوی دیگر وقتی فرودو توسط خنجر نزگولها زخمی شد، اگر به موقع توسط الفها درمان نمیشد به مرور به چیزی شبیه نزگولها بدل میشد.
برومیر از گاندور به عنوان یکی از یاران حلقه، با وجود شجاعت و مردانگی و وطندوستی که صفاتی نیک محسوب میشوند، آنقدر تحت تأثیر قدرت حلقه قرار میگیرد که به فرودو حمله کرده و سعی میکند حلقه را از او بدزدد: «چرا باید حلقه را نابود کنیم؟ چرا از آن برای نجات گوندور استفاده نکنیم؟»
گالادریل، الف قدرتمند منطقهی لوتلورین که سابقه مبارزه با سائورون در جنگهای میانهی دوران دوم را دارد. او از دیگر شخصیتهای خیر و نیکاندیشی که اسیر وسوسه حلقه میشود: «اگر حلقه را بگیرم، بانوی مهیب و شکستناپذیری خواهم شد اما نه تاریک همچون سائورون بلکه باشکوه اما همچنان ترسناک.»
این شخصیتها در نهایت به رستگاری میرسند اما فقط اینها مستثنی نیستند. شخصیتهای دیگر نیز به طور غیرمستقیم توسط تالکین، در این آزمون شرکت داده میشوند. وگرنه چه دلیلی داشت که الروند (الفی که رهبر منطقه ریوندل است و سابقه مبارزه با سائورون را دارد)، آراگورن (وارث پادشاهی و استرایدر) و حتی خود گندالف (جادوگر خاکستری) مسئولیت حمل حلقه را برعهده نمیگیرند؟ حتی الفها و دورفها نیز که یاران حلقه هستند و شخصیتهایی خیر محسوب میشوند، با دلیل گذشته پر از نزاع، خونریزی، طمعورزی و منفعتطلبی با یکدیگر، لایق این نیستند که حامل حلقه باشند.
4- جمعبندی:
در جواب سوال اول به نظر میرسد خیر و شر در جهان تالکین مطلق نیست. ایلوواتر به عنوان خالق یکتا تنها خیر و قدرت مطلق در اسطورهشناسی تالکین است. والار، مایار و یاران حلقه، خیر انتخابی دارند و ممکن است به شرارت بیفتند، صفات زشتی پیدا کنند و وسوسه شوند، در نتیجه خیر مطلق نیستند. شخصیتهای شر همچون ملکور و سائورون نیز در ابتدا شر نیستند و پس از سقوط، ظرفیت این را پیدا میکنند که به شر کامل تبدیل شوند. شخصیتهایی نیز وجود دارد که با وجود صفات زشت و بیرحمبودن، شرّی بیاراده و ترحم برانگیز دارند. حتی در این میان شخصیتی به نام تام بامبادیل وجود دارد که مرموز است و قدرت حلقه در او اثری ندارد. او با اینکه دوبار به فرودو و دوستانش کمک میکند اما در مسیر خیر قدمی روشن برنمیدارد. در نتیجه نمیتوانیم به راحتی از خیر و شر مطلق صحبت کنیم. در جواب سوال دوم به نظر میرسد خیر و شر در ارباب حلقهها مرز مشخص و معینی دارد. مأموریت نابودن کردن حلقه آنقدر مهم است که هر کس خلاف آن عمل کند، شر محسوب میشود و هرکس در جهت نابودی حلقه قدم بردارد خیر محسوب میشود.
دیدگاهتان را بنویسید