روایتهای زنانه از قلب ایران: “الهی پیر شی خانم دکتر”

به قلم فاطمه رهنما
تکنگاریهایی به قلم زنان ایرانی از روزهای دفاع مقدس ملت ایران در برابر رژیم صهیونی در خرداد و تیر ۱۴۰۴
دندانپزشک متخصص اطفال بود. روسریاش را مدل لبنانی میبست و لبخند از روی لبش نمیرفت. تنها دندانپزشکی بود که دخترک زیر دستش آرام بود. در مراجعههای بعدی متوجه شدم عضو هیات علمی دانشگاه است و همینطور مدیر یک کلینیک دندانپزشکی. صفت متواضع را هم به فهرستم اضافه کردم.خیلی وقت بود منتظر نوبت ۳۱ خرداد بودم. حالا جنگ شده بود! وضعیت دندان دخترک اورژانسی نبود، اما حدس میزدم دکترها بهخاطر سروصدای جنگ، مطبها را تعطیل کرده باشند. تلفنم زنگ خورد، منشی خانم دکتر پرسید: «امروز نوبت داشتید، تشریف میارید؟» با تعجب گفتم: «بله، حتماً»مطب برخلاف روزهای قبل شلوغ نبود. کار دندان دخترک انجام شد. وقت رفتن طاقت نیاوردم و گفتم: «خانم دکتر، خیلی ممنون که امروز اومدید مطب.» لبخند زد و گفت: «خیلی از مامانها نوبتشون رو کنسل کردن، ولی من با خودم گفتم حتی اگر یکی دو مورد اورژانسی داشته باشیم، من باید اینجا باشم که تو این شرایط کارشون انجام بشه.» صفت شجاع را به فهرست صفات خانم دکتر اضافه کردم. چقدر دلم میخواست به سبک مامانبزرگها دعایش کنم.
دیدگاهتان را بنویسید