جستجو برای:
سبد خرید 0
  • خانه
  • درباره ما
    • اهداف بانوی فرهنگ
    • تاریخچه بانوی فرهنگ
  • اخبار
    • گزارش نشست
    • اخبار و رویدادها
    • مسابقات و فراخوان
  • یادداشت
  • قفسه کتاب
  • پایگاه نقد
    • نقد داستان کوچک (قندونقد)
    • نقد داستان کوتاه
    • مرورنویسی
    • نویسندگان
  • دفتر داستان
    • داستان
    • داستانک
    • ناداستان
  • یک لقمه ادبیات
  • حلقه فانتزی
  • نگارخانه
    • عکس
    • آوا
    • نما
  • بسته های آموزشی
  • تماس با ما

ورود

گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟

ثبت نام

داده های شخصی شما برای پشتیبانی از تجربه شما در این وب سایت، برای مدیریت دسترسی به حساب کاربری شما و برای اهداف دیگری که در سیاست حفظ حریم خصوصی ما شرح داده می شود مورد استفاده قرار می گیرد.

0
آخرین اطلاعیه ها
جهت نمایش اطلاعیه باید وارد سایت شوید
  • خانه
  • درباره ما
    • اهداف بانوی فرهنگ
    • تاریخچه بانوی فرهنگ
  • اخبار
    • گزارش نشست
    • اخبار و رویدادها
    • مسابقات و فراخوان
  • یادداشت
  • قفسه کتاب
  • پایگاه نقد
    • نقد داستان کوچک (قندونقد)
    • نقد داستان کوتاه
    • مرورنویسی
    • نویسندگان
  • دفتر داستان
    • داستان
    • داستانک
    • ناداستان
  • یک لقمه ادبیات
  • حلقه فانتزی
  • نگارخانه
    • عکس
    • آوا
    • نما
  • بسته های آموزشی
  • تماس با ما
ورود
  • خانه
  • درباره ما
    • اهداف بانوی فرهنگ
    • تاریخچه بانوی فرهنگ
  • اخبار
    • گزارش نشست
    • اخبار و رویدادها
    • مسابقات و فراخوان
  • یادداشت
  • قفسه کتاب
  • پایگاه نقد
    • نقد داستان کوچک (قندونقد)
    • نقد داستان کوتاه
    • مرورنویسی
    • نویسندگان
  • دفتر داستان
    • داستان
    • داستانک
    • ناداستان
  • یک لقمه ادبیات
  • حلقه فانتزی
  • نگارخانه
    • عکس
    • آوا
    • نما
  • بسته های آموزشی
  • تماس با ما
ورود

وبلاگ

بانوی فرهنگاخبارمقالاتیادداشتجوانه در پاییز

جوانه در پاییز

21 آبان 1403
ارسال شده توسط بانوی فرهنگ
مقالات، یادداشت

جوانه در پاییز

به قلم محدثه قاسم‌پور

از بهار متنفرم. قلب‌ پدرم در یک روز بعد از عید نوروز سال ۹۶ برای همیشه از حرکت ایستاد. بهار بود که مرگ در خانه‌ی ما را زد. من بودم و مادرم. حساب‌های بانکی بابا بسته شد، دزد در نبود ما، خانه‌مان را خالی کرد و پیکر بی‌جان پدرم روی تخت غسالخانه افتاد.

بهار بود ولی برف تند تند می‌بارید و می‌خواست تمام خاطرات خوب‌مان را یکجا دفن کند.

سرمای هوا بهانه شد تا پدر را به سرعت برق، توی قبر تاریک، مخفی کنیم. آخرین تصویرم از پدرم پاهای سفید بیرون زده از کفن بود. چند ساعت قبل از رفتن بابا، با او حرف زده بودم و این مرگ ناگهانی، برایم قابل هضم نبود.

مرد روضه‌خوان می‌گفت؛ بهار زندگی پدرت شروع شده و او پا در مسیر زندگی ابدی گذاشته.
من درکی از این بهار خزان شده نداشتم. روضه‌خوان از تنهایی حضرت زینب بالای تل می‌خواند. می‌گفت تل‌زینبه با گودال صدمتر فاصله دارد. می‌گفت: زینب هرچه ما خواندیم را دید ولی ایستاد تا دنیا از حرکت نایستد.

ولی من گوشم به این حرف‌ها نبود. زندگی برای من روی عقربه‌های ساعتی که بابا رفت، ایستاده بود. غم مثل خوره به جانم افتاد. حتی بورسیه خواندن مقطع دکتری در خارج از کشور هم یخم را باز نکرد. پایان‌نامه‌ی ارشدم به پروپزال هم نرسیده بود که کوه سنگین سنوات روی پرونده‌ی دانشجوی‌ام آوار شد.
استادها مانده بودند با دانشجوی بورسیه شده‌ای که پایان‌نامه ننوشته چه برخوردی کنند.
مامان هم نمی‌دانست برای کدام دردش گریه کند، برای همسری که دفن کرده، یا برای دختری که امید در دلش دفن شده.‌

اینجا مادرم بود که خودش را پیدا کرد. مادرم می‌گفت: پدرت از ناراحتی ما ناراحت می‌شود. دست گذاشت روی زانو و بلند شد.‌

برای تمیز کردن خانه‌ای که دزدها ویرانش کرده بودند، اول از باغچه‌ی کوچک‌مان شروع کرد. مادرم، دل‌خوشی داشت.

گل‌های محمدی تازه می‌خواستند، جوانه بزنند که خشک و بی‌آب توی حیاط مانده بودند.

مامان برگ‌های خشک را جمع کرد و چاله‌ای کند و پای درخت، دفن‌شان کرد. حیاط که تمیز شد، آب را باز کرد و پاشید روی ریشه‌های خشکیده گل محمدی.

حیاط که صفا گرفت، برگشت. دوتا چای ریخت و بوی هل پیچید توی خانه. قالیچه انداخت‌. به اصرار مامان، نشستم.

مامان دستم را گرفت و گفت: این‌طوری نگاهش نکن، گل محمدی چند روز دیگه سرحال میشه.

چای را که خوردیم، برگشتیم توی خانه. مامان دانه دانه برنج‌های بیرون ریخته از کیسه را جمع کرد. دزدها برنج را کف زمین ریخته بودند به خیال اینکه طلاها اینجاست.

مامان جارو را دستم داد و گفت: حالا وقتشه. جارو برقی را به پریز زدم و کشیدم روی جای پای دزدها که با کفش‌گلی به خانه‌مان آمده بودند.

دانه دانه اتاق‌ها را گردگیری و تمیز کردیم. مامان قاب عکس بابا را گرفت و چسباند روی ستون وسط سالن پذیرایی.

جارو را خاموش کردم و نشستم پایین ستون. با مامان تکیه دادیم به ستون و اشک‌مان ریخت روی گل‌های قالی. مامان سفت بغلم کرد. در گرمای بغل مامان حس می‌کردم یخ‌های تنم کم کم آب می‌شود. مامان گفت: گل‌ها به امید بهار، سرمای پاییز رو تحمل می‌کنند. دیگه جارو رو بده به من، برو پای درس و مشق‌ت.

اینجا بود که دست مامان را بوسیدم و نشستم جلوی لپ‌تاپ. اولش بی‌انگیزه و بعد به خاطر دلخوشی مامان و بعد به خاطر دل خودم.

با همین لپ‌تاپ پایان‌نامه‌ام را دفاع کردم با نمره بیست. بعد رفتم سراغ نویسندگی. کتاب‌ها یکی یکی از دل لپ‌تاپ بیرون آمد و چاپ شد.
تمام موفقیت‌ها بعد از بهاری که بابا رفت، اتفاق افتاد. روی برگه‌ی تقدیم همه‌شان اسم مامان را نوشتم: بانو گلدخت. بانویی که گل‌ها را خوب شناخت.

مادرم به دست خیلی اعتقاد دارد. می‌گوید: گل به دست هرکسی سبز نمی‌شود! حس می‌کنم، دست مامان قدرت سبز کردن انسان‌ها را هم دارد. مادرها اکسیرهای بی‌نظیری برای دوباره جوانه‌زدن، دوباره سبز شدن دارند. مامان هربار سر گیاه خشک شده‌ای دست می‌کشد، چند روز بعد دوباره جوانه می‌زند.‌
گیاهی را از این طرف باغچه می‌کند و می‌اندازد داخل گلدان و فردا همان گیاه خشک جوانه می‌زند.

باید جوانه‌ها را از پاییز ببینی. این درس ساده‌ای بود که بارها شنیده بودم ولی درک نکرده بودم. مامان کمکم کرد، جوانه‌ها را از پاییز ببینم.

بعد رفتن بابا، حس می‌کردم بزرگ شدم. تندبادها کمتر تکانم می‌داد. روزی که حاج‌قاسم شهید شد، با مامان خیلی گریه کردیم ولی جنس این گریه انگار فرق داشت. انگار از روی ترس و افسردگی نبود. انگار من هم این‌بار زیر برگ‌های خشک شده، جوانه‌ها را می‌دیدم.

بعد هر شهید ما دوباره سبز می‌شویم. از پنجاه و هفت به بعد، گرمای پیروزی را پشت سرمای بهمن می‌بینیم و پاییزها برای ما از سال‌ قبل تا به امروز فصل طوفان‌هاست.

برچسب ها: بانوی فرهنگروایتناداستان
قبلی مصاحبۀ تخصصی خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس با سارا عرفانی در رابطه با جایزۀ ادبی جلال آل احمد
بعدی این‌جا زنی سنگر گرفته

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

جستجو برای:
برچسب‌ها
آموزش داستان نویسی آموزش داستان‌نویسی آموزش نویسندگی احسان عباسلو ادبیات ادبیات داستانی اصول نویسندگی امام حسین ایده اولیه داستان باشگاه ادبی بانوی فرهنگ بانوی فرهنگ توصیف در داستان تکنیک های داستان نویسی حوزه هنری داستان داستان نویسی داستانک داستان کوتاه داستان کوچک داستان‌نویسی رمان روایت سارا عرفانی سوگواره عاشورایی ده عاشورا قصه محرم مرضیه نفری معرفی کتاب مولود توکلی ناداستان نقد نقد داستان نقد داستان کوتاه نویسنده نویسنده شو نویسندگی نویسندگی خلاق نیلوفر مالک پیرنگ داستان کتاب باز کتابخوانی کتاب خوب کتابگردی کتاب گردی
  • محبوب
  • جدید
  • دیدگاه ها
بایگانی‌ها
  • می 2025 (10)
  • آوریل 2025 (7)
  • مارس 2025 (9)
  • فوریه 2025 (31)
  • ژانویه 2025 (24)
  • دسامبر 2024 (20)
  • نوامبر 2024 (34)
  • اکتبر 2024 (7)
  • آگوست 2024 (2)
  • جولای 2024 (11)
  • ژوئن 2024 (17)
  • می 2024 (31)
  • آوریل 2024 (29)
  • مارس 2024 (37)
  • فوریه 2024 (19)
  • ژانویه 2024 (43)
  • دسامبر 2023 (34)
  • نوامبر 2023 (36)
  • اکتبر 2023 (35)
  • سپتامبر 2023 (25)
  • آگوست 2023 (32)
  • جولای 2023 (37)
  • ژوئن 2023 (19)
  • می 2023 (11)
  • آوریل 2023 (10)
  • مارس 2023 (14)
  • فوریه 2023 (17)
  • ژانویه 2023 (30)
  • دسامبر 2022 (14)
  • نوامبر 2022 (14)
  • اکتبر 2022 (15)
  • سپتامبر 2022 (20)
  • آگوست 2022 (18)
  • جولای 2022 (9)
  • ژوئن 2022 (12)
  • می 2022 (19)
  • آوریل 2022 (5)
  • مارس 2022 (3)
  • فوریه 2022 (15)
  • ژانویه 2022 (18)
  • دسامبر 2021 (15)
  • نوامبر 2021 (10)
  • اکتبر 2021 (4)
  • آگوست 2021 (3)
  • جولای 2021 (1)
  • ژوئن 2021 (2)
  • می 2021 (1)
  • آوریل 2021 (1)
  • مارس 2021 (6)
  • ژانویه 2021 (8)
  • نوامبر 2020 (1)
  • اکتبر 2020 (1)
  • آگوست 2020 (1)
  • جولای 2020 (3)
  • ژوئن 2020 (1)
  • آوریل 2020 (1)
  • فوریه 2020 (2)
  • ژانویه 2020 (2)
  • دسامبر 2019 (1)
  • نوامبر 2019 (1)
  • اکتبر 2019 (1)
  • آگوست 2019 (1)
  • جولای 2019 (1)
  • مارس 2019 (1)
  • دسامبر 2018 (1)
  • اکتبر 2018 (1)
  • جولای 2018 (1)
  • ژوئن 2018 (1)
  • مارس 2018 (1)
  • فوریه 2018 (2)
  • ژانویه 2018 (2)
  • دسامبر 2017 (1)
  • نوامبر 2017 (2)
  • اکتبر 2017 (1)
  • سپتامبر 2017 (1)
  • ژانویه 2017 (1)

باشگاه ادبی بانوی فرهنگ، به منظور هم افزایی بانوان نویسنده و علاقمندان به نویسندگی توسط چند تن از بانوان نویسنده ی کشور تشکیل شد.

  • تهران، خیابان سمیه نرسیده به خیابان حافظ، حوزه هنری، دفتر بانوی فرهنگ
  • 02191088034
  • info@banooyefarhang.com
نمادها
© 1400. قالب طراحی شده توسط بانوی فرهنگ
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
ارسال به ایمیل
https://www.banooyefarhang.com/?p=13008

برای تهیه کتابها از طریق راه های ارتباطی با ما تماس بگیرید. رد کردن

دسته بندی دوره ها
دوره های من
دسته بندی دوره ها

کتاب اعضای کانون

  • 50 دوره

دوره های من
برای مشاهده خریدهای خود باید وارد حساب کاربری خود شوید

Facebook Twitter Youtube Instagram Whatsapp
مرورگر شما از HTML5 پشتیبانی نمی کند.