جستجو برای:
سبد خرید 0
  • خانه
  • درباره ما
    • اهداف بانوی فرهنگ
    • تاریخچه بانوی فرهنگ
  • اخبار
    • گزارش نشست
    • اخبار و رویدادها
    • مسابقات و فراخوان
  • یادداشت
  • قفسه کتاب
  • پایگاه نقد
    • نقد داستان کوچک (قندونقد)
    • نقد داستان کوتاه
    • مرورنویسی
    • نویسندگان
  • دفتر داستان
    • داستان
    • داستانک
    • ناداستان
  • یک لقمه ادبیات
  • حلقه فانتزی
  • نگارخانه
    • عکس
    • آوا
    • نما
  • بسته های آموزشی
  • تماس با ما

ورود

گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟

ثبت نام

داده های شخصی شما برای پشتیبانی از تجربه شما در این وب سایت، برای مدیریت دسترسی به حساب کاربری شما و برای اهداف دیگری که در سیاست حفظ حریم خصوصی ما شرح داده می شود مورد استفاده قرار می گیرد.

0
آخرین اطلاعیه ها
جهت نمایش اطلاعیه باید وارد سایت شوید
  • خانه
  • درباره ما
    • اهداف بانوی فرهنگ
    • تاریخچه بانوی فرهنگ
  • اخبار
    • گزارش نشست
    • اخبار و رویدادها
    • مسابقات و فراخوان
  • یادداشت
  • قفسه کتاب
  • پایگاه نقد
    • نقد داستان کوچک (قندونقد)
    • نقد داستان کوتاه
    • مرورنویسی
    • نویسندگان
  • دفتر داستان
    • داستان
    • داستانک
    • ناداستان
  • یک لقمه ادبیات
  • حلقه فانتزی
  • نگارخانه
    • عکس
    • آوا
    • نما
  • بسته های آموزشی
  • تماس با ما
ورود
  • خانه
  • درباره ما
    • اهداف بانوی فرهنگ
    • تاریخچه بانوی فرهنگ
  • اخبار
    • گزارش نشست
    • اخبار و رویدادها
    • مسابقات و فراخوان
  • یادداشت
  • قفسه کتاب
  • پایگاه نقد
    • نقد داستان کوچک (قندونقد)
    • نقد داستان کوتاه
    • مرورنویسی
    • نویسندگان
  • دفتر داستان
    • داستان
    • داستانک
    • ناداستان
  • یک لقمه ادبیات
  • حلقه فانتزی
  • نگارخانه
    • عکس
    • آوا
    • نما
  • بسته های آموزشی
  • تماس با ما
ورود

وبلاگ

بانوی فرهنگاخبارداستان اعضاجهان؛ سال یک هزار و چهارصد و…

جهان؛ سال یک هزار و چهارصد و…

22 اسفند 1402
ارسال شده توسط بانوی فرهنگ
داستان اعضا، مقالات

جهان؛ سال یک هزار و چهارصد و…

در چشم‌های من زل زده بود و با بی‌قیدی خاصی از مرگ عزیز دردانه‌ام حرف می‌زد! دکتر در بی‌رحم‌ترین حالت ممکن گفت: «۶۰ ۷۰ درصد امکان مرگ هست». دختر ۲ سال و چهار ماهه من را می‌گفت!
دلم می‌خواست سال هزار و چهارصد و چند بود تا وقتی غم عالم بر دلم سنگینی کرد مستقیم راهم را بکشم بروم نماز جماعت حضرت مهدی جانم! روی ماهش را ببینم و سلامی عرض کنم. می‌دانم که نگفته حال دلم را می‌خواند و خوبش می‌کرد. آن وقت لازم نبود تمام آن شب را، آن شب سرد پاییزی را گوشه صندلی فلزی و سردتر حیاط بیمارستان کز کنم و زار بزنم. من در آن لحظه فقط می‌خواستم سرم را روی پاهایش بگذارم و یک دل سیر گریه کنم. بعد دست پر مهرش را روی سرم بکشد و بگوید: «چیزی نیست، نگران نباش».
آن وقت لازم نبود تا دو هفته آب‌شدن دخترکم را ببینم بعد تاااازه تشخیص یک بیماری نادر را بدهند که درمان خاصی هم ندارد. گفتند بلوس پمفیگویید دارد؛ بیماری پوستی_تاولی که به دلیل ناشناخته‌ای باعث حمله گلبول‌های سفید بدن به خودش می‌شود و بافت پوست را نابود می‌کند.
اصلا مردمان هزار و چهارصد سال پیش چه نیازی به این‌ها داشتند وقتی طبیب عالم در کنارشان بود. حیف از آن‌ها که دیدند و حیف از ما که ندیدیم!

چقدر خوشبخت بودند! نه؟
حتی اگر علم اینقدر پیشرفت نکرده بود، حتی اگر راه‌های رسیدن به موفقیت اینقدر زیاد نبود، حتی اگر مردم از لحاظ اقتصادی هیچ امکان ویژه‌ای نداشتند، اما باز هم من می‌گویم خوشبخت بودند!
فکر کن؛ دنیا و امکاناتش تو را به سختی انداخته باشد و تو دیگر به ته خط رسیده باشی، فرقی نمی‌کند فقیر باشی یا دلتنگ، شب باشد یا روز، می‌رفتی درِ خانه‌شان. لختی که می‌نشستی و خنکای نگاهشان به جانت می‌نشست، آتش دلت گلستان می‌شد. برمی‌گشتی به تنظیمات کارخانه و با دلی گرم به نگاه محبوبت می‌رفتی دنبال حل مشکل! این خاندان، حاجت‌نخواسته، حاجتت را برآورده می‌کنند.

هر روز ۷ صبح می‌آمدند و از بشری‌سادات خون می‌گرفتند. طوری شده بود که دخترک کوچک من با هر بار باز شدن در با اضطراب وحشتناک از خواب می‌پرید و گریه می‌کرد. بعد که می‌فهمید با او کاری ندارند، از خستگی و بی‌حالی بیهوش می‌شد!
۶۰ درصد پوستش را از دست داده بود و دکتر می‌گفت باید هر روز حمام برود. چند وقت پیش پوستم بدجور برید. زیر آب گرفتم تا خونش را بشویم اما از برخورد آب با قسمت بدون پوست، سوختم. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل…
خدا می‌داند که من و پدرش با قطره قطره آبی که به بدن بدون پوستش می‌خورد، سوختن که چه عرض کنم جزغاله شدیم! اما دکترها استدلال خودشان را داشتند، می‌گفتند اگر یک وقت بدن عفونت کند و دور از جان وارد خون شود دیگر هیچ کاری نمی‌شود کرد.
آه از آن روزها…
دردهایش بزرگ‌تر از خودش بود و دیدن درد کشیدنش برای من بزرگ‌تر و سخت‌تر! در اوج دل‌بی‌قراری‌هایم انگار دستی روی قلبم کشیده می‌شد و ته دلم را قرص می‌کرد. ندایی از درون می‌گفت «او می‌بیند» او که قادر مطلق است، می‌بیند. انگار امام مهدی جانم در دلم می‌انداخت؛ چون بعدش با خودش دم می‌گرفتم و حرف می‌زدم. نمی‌دانم حرف‌زدن مستقیم با امام زمان را تجربه کرده‌اید یا نه؟ طوری که با تمام وجود احساس کنید مقابلش زانو زده‌اید؛ انگار کن چشم در چشم امام باشی! حتی گفتنش حلاوت دارد. الحق که درست گفته‌اند وصف العیش، نصف العیش. در میان اشک‌هایم گفتم که از همان ابتدای بارداری نذر امام حسنش کردم برای ظهور شما، قسمش دادم حالا که جسم کوچکش این درد سخت را تحمل می‌کند، شما چنان روح بزرگی به او عطا کنید که برای ظهور خودتان اثرگذار باشد.

از آن روزها ۴ سال می‌گذرد. حال دخترکم بهتر است اما هنوز که هنوز است بیماری رهایش نکرده و هر از چندگاهی عود می‌کند. هنوز امامم را با این دو چشم دنیایی ندیده‌ام، با این حال حسش کردم. با تمام وجود، امامم را حس کردم.
و هنوز که هنوز است دوست دارم سرم را روی پاهایش بگذارم و او بگوید چیزی نیست نگران نباش!

به قلم زهرا مرتضایی

برچسب ها: ادبیات داستانیاصول نویسندگیامام زمانباشگاه ادبی بانوی فرهنگبانوی فرهنگبقیه اللهحوزه هنریروایت نویسیروایت های کارگروه ناداستان بانوی فرهنگزهرا مرتضاییکارگروه ناداستان بانوی فرهنگیا صاحب الزمان
قبلی روایتی کامل از هفتمین سالگرد تأسیس باشگاه ادبی بانوی فرهنگ
بعدی نظم خودساخته

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

جستجو برای:
برچسب‌ها
آموزش داستان نویسی آموزش داستان‌نویسی آموزش نویسندگی احسان عباسلو ادبیات ادبیات داستانی اصول نویسندگی امام حسین ایده اولیه داستان باشگاه ادبی بانوی فرهنگ بانوی فرهنگ توصیف در داستان تکنیک های داستان نویسی حوزه هنری داستان داستان نویسی داستانک داستان کوتاه داستان کوچک داستان‌نویسی رمان روایت سارا عرفانی سوگواره عاشورایی ده عاشورا قصه محرم مرضیه نفری معرفی کتاب مولود توکلی ناداستان نقد نقد داستان نقد داستان کوتاه نویسنده نویسنده شو نویسندگی نویسندگی خلاق نیلوفر مالک پیرنگ داستان کتاب باز کتابخوانی کتاب خوب کتابگردی کتاب گردی
  • محبوب
  • جدید
  • دیدگاه ها
بایگانی‌ها
  • می 2025 (10)
  • آوریل 2025 (7)
  • مارس 2025 (9)
  • فوریه 2025 (31)
  • ژانویه 2025 (24)
  • دسامبر 2024 (20)
  • نوامبر 2024 (34)
  • اکتبر 2024 (7)
  • آگوست 2024 (2)
  • جولای 2024 (11)
  • ژوئن 2024 (17)
  • می 2024 (31)
  • آوریل 2024 (29)
  • مارس 2024 (37)
  • فوریه 2024 (19)
  • ژانویه 2024 (43)
  • دسامبر 2023 (34)
  • نوامبر 2023 (36)
  • اکتبر 2023 (35)
  • سپتامبر 2023 (25)
  • آگوست 2023 (32)
  • جولای 2023 (37)
  • ژوئن 2023 (19)
  • می 2023 (11)
  • آوریل 2023 (10)
  • مارس 2023 (14)
  • فوریه 2023 (17)
  • ژانویه 2023 (30)
  • دسامبر 2022 (14)
  • نوامبر 2022 (14)
  • اکتبر 2022 (15)
  • سپتامبر 2022 (20)
  • آگوست 2022 (18)
  • جولای 2022 (9)
  • ژوئن 2022 (12)
  • می 2022 (19)
  • آوریل 2022 (5)
  • مارس 2022 (3)
  • فوریه 2022 (15)
  • ژانویه 2022 (18)
  • دسامبر 2021 (15)
  • نوامبر 2021 (10)
  • اکتبر 2021 (4)
  • آگوست 2021 (3)
  • جولای 2021 (1)
  • ژوئن 2021 (2)
  • می 2021 (1)
  • آوریل 2021 (1)
  • مارس 2021 (6)
  • ژانویه 2021 (8)
  • نوامبر 2020 (1)
  • اکتبر 2020 (1)
  • آگوست 2020 (1)
  • جولای 2020 (3)
  • ژوئن 2020 (1)
  • آوریل 2020 (1)
  • فوریه 2020 (2)
  • ژانویه 2020 (2)
  • دسامبر 2019 (1)
  • نوامبر 2019 (1)
  • اکتبر 2019 (1)
  • آگوست 2019 (1)
  • جولای 2019 (1)
  • مارس 2019 (1)
  • دسامبر 2018 (1)
  • اکتبر 2018 (1)
  • جولای 2018 (1)
  • ژوئن 2018 (1)
  • مارس 2018 (1)
  • فوریه 2018 (2)
  • ژانویه 2018 (2)
  • دسامبر 2017 (1)
  • نوامبر 2017 (2)
  • اکتبر 2017 (1)
  • سپتامبر 2017 (1)
  • ژانویه 2017 (1)

باشگاه ادبی بانوی فرهنگ، به منظور هم افزایی بانوان نویسنده و علاقمندان به نویسندگی توسط چند تن از بانوان نویسنده ی کشور تشکیل شد.

  • تهران، خیابان سمیه نرسیده به خیابان حافظ، حوزه هنری، دفتر بانوی فرهنگ
  • 02191088034
  • info@banooyefarhang.com
نمادها
© 1400. قالب طراحی شده توسط بانوی فرهنگ
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
ارسال به ایمیل
https://www.banooyefarhang.com/?p=12135

برای تهیه کتابها از طریق راه های ارتباطی با ما تماس بگیرید. رد کردن

دسته بندی دوره ها
دوره های من
دسته بندی دوره ها

کتاب اعضای کانون

  • 50 دوره

دوره های من
برای مشاهده خریدهای خود باید وارد حساب کاربری خود شوید

Facebook Twitter Youtube Instagram Whatsapp
مرورگر شما از HTML5 پشتیبانی نمی کند.