جستجو برای:
سبد خرید 0
  • خانه
  • درباره ما
    • اهداف بانوی فرهنگ
    • تاریخچه بانوی فرهنگ
  • اخبار
    • گزارش نشست
    • اخبار و رویدادها
    • مسابقات و فراخوان
  • یادداشت
  • قفسه کتاب
  • پایگاه نقد
    • نقد داستان کوچک (قندونقد)
    • نقد داستان کوتاه
    • مرورنویسی
    • نویسندگان
  • دفتر داستان
    • داستان
    • داستانک
    • ناداستان
  • یک لقمه ادبیات
  • حلقه فانتزی
  • نگارخانه
    • عکس
    • آوا
    • نما
  • بسته های آموزشی
  • تماس با ما

ورود

گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟

ثبت نام

داده های شخصی شما برای پشتیبانی از تجربه شما در این وب سایت، برای مدیریت دسترسی به حساب کاربری شما و برای اهداف دیگری که در سیاست حفظ حریم خصوصی ما شرح داده می شود مورد استفاده قرار می گیرد.

0
آخرین اطلاعیه ها
جهت نمایش اطلاعیه باید وارد سایت شوید
  • خانه
  • درباره ما
    • اهداف بانوی فرهنگ
    • تاریخچه بانوی فرهنگ
  • اخبار
    • گزارش نشست
    • اخبار و رویدادها
    • مسابقات و فراخوان
  • یادداشت
  • قفسه کتاب
  • پایگاه نقد
    • نقد داستان کوچک (قندونقد)
    • نقد داستان کوتاه
    • مرورنویسی
    • نویسندگان
  • دفتر داستان
    • داستان
    • داستانک
    • ناداستان
  • یک لقمه ادبیات
  • حلقه فانتزی
  • نگارخانه
    • عکس
    • آوا
    • نما
  • بسته های آموزشی
  • تماس با ما
ورود
  • خانه
  • درباره ما
    • اهداف بانوی فرهنگ
    • تاریخچه بانوی فرهنگ
  • اخبار
    • گزارش نشست
    • اخبار و رویدادها
    • مسابقات و فراخوان
  • یادداشت
  • قفسه کتاب
  • پایگاه نقد
    • نقد داستان کوچک (قندونقد)
    • نقد داستان کوتاه
    • مرورنویسی
    • نویسندگان
  • دفتر داستان
    • داستان
    • داستانک
    • ناداستان
  • یک لقمه ادبیات
  • حلقه فانتزی
  • نگارخانه
    • عکس
    • آوا
    • نما
  • بسته های آموزشی
  • تماس با ما
ورود

وبلاگ

بانوی فرهنگاخبارداستان اعضاداستانکبررسی داستان کوچک «انگشتر»

بررسی داستان کوچک «انگشتر»

12 تیر 1401
ارسال شده توسط بانوی فرهنگ
داستانک

«انگشتر»

قرار بود شام سال نو، همه خانه‌ی عمو محمد دور هم باشند. تازه عروس خانواده، انگشتر نشانش را نینداخته بود. توی پارکینگ، مادر شوهر که مشغول مرتب کردن چادر مجلسی روی روسری ابریشمی‌اش بود، با مهربانی گفت:

-محبوبه جان انگشترت رو مینداختی مادر!

تازه داماد نگاه به پاشنه‌ی کفشهای نامزدش انداخت. گفت: -شما بشینید تو ماشین؛ من برم انگشتر محبوبه رو بیارم.
وقتی برگشت قرن عوض شده بود.

یکی از اهالی بُرج بیست و دو طبقه به سرایدار زنگ زد و خرابی آسانسور را اطلاع داد.

نوشته: حمیده عاشورنیا


نقد اثر:
با سلام و درود خدمت نویسنده گرامی. از اینکه جسارت نوشتن داشته و قلم به دست گرفته‌اید، به سرکار عالی تبریک می‌گویم. بخشی از هنر نویسندگی که همراه استعداد می‌تواند به هر کسی که داعیه نوشتن دارد کمک شایانی کند، همین شجاعت نوشتن است .

و اما ذکر چند نکته؛ داستان با فضاسازی زمانی در گذشته آغاز می‌شود. نشانه‌هایی از شب سال نو و تغییر قرن جدید به صورت مستقیم و غیر مستقیم داده شده است.

راوی سوم شخص با زاویه دید دانای کل محدود، مثل یک دوربین فیلم‌برداری در حال نمایش دادن وقایع به خواننده است. همان‌طور که گفتیم دانای کل محدود با وجود اینکه همه چیز را می‌بیند، ولی به همه چیز واقف نیست؛ پس آوردن عناوین اشخاص در داستان بدون اینکه هدفی در پی داشته باشد به هیچ عنوان پیشنهاد نمی‌شود؛ چون این معرفی در پیش‌برد داستان نقشی نداشته است. یادمان باشد هر کلمه و حتی نشانه نگارشی در داستان باید هدفی داشته باشد و در خدمت داستان باشد. معرفی عمو محمد یکی از این موارد است؛ حتی انتخاب اسامی نیز باید با ذهنیتی دوراندیشانه پیش رفته باشد که به‌نظر می‌رسد نویسنده با همین درایت اسم «محبوبه» را برای شخصیت زن برگزیده است.

تصویرسازی نسبتا خوبی در این اثر دیده می شود. در فرصت کوتاهی که در اختیار نویسنده بوده است، پارکینگ، ماشین، آسانسور ،کفش پاشنه بلند، روسری ابریشمی و … توانسته قطعات یک پازل را در ذهن مخاطب شکل دهد. همچنین شخصیت پردازی سه کاراکتر عروس، داماد و مادرشوهر؛ و ارتباط طولی این کاراکترها با مختصات فکری‌ای که حاکم بر داستان است؛ به عنوان نمونه چادر مجلسی روی روسری ابریشمی مادرشوهر و توجه به اینکه عروس انگشترش را نیانداخته و تاکید این جمله، نشان‌دهنده‌ی اهمیت به نمایش گذاشتن عروس در جمع خانواده است.
اما در ادامه ابهاماتی شکل گرفته که نویسنده را ملزم می‌کرده، نشانه‌های بیشتری ارائه دهد.

هر داستانی مانند یک بند تسبیح است که در ابتدا پاره شده و در طول داستان، نویسنده یکی یکی این مهره ها را جمع می‌کند. در انتهای اثر باید تمام مهره‌ها یک‌جا باشند.

در این اثر اگر بخواهیم طرح اولیه را در یک جمله بیاوریم این‌گونه خواهد شد:‌ «عروس و دامادی که شب سال نو از حادثه‌ای نجات پیدا کرده‌اند». این برداشت یک مخاطب است، با توجه به نشانه‌هایی که در دست دارد؛ اما آیا واقعا همین بوده؟؟ آیا نویسنده توانسته آنچه را در ذهن داشته روی کاغذ بیاورد؟؟ اطلاع از خرابی آسانسور چه چیزی را می‌توانسته خبر بدهد؟

یکی از شگردهای نویسندگی ایجاد سوال در ذهن مخاطب است؛ اما نباید این موضوع را با ایجاد ابهام اشتباه گرفت. وقتی سوالی در ذهن خواننده بوجود می‌آید، رسالت نویسنده این است که در طی داستان، جواب را هم پیش بینی کرده باشد؛ ولی ابهام چیزی جز سرگشتگی برای مخاطب ایجاد نخواهد کرد.

پیشنهاد می‌شود با بازنگری اثر، به تقویت نشانه‌های داستانی اهتمام ورزیده شود و موارد قابل حذف را که به بدنه اثر صدمه وارد نمی‌کند، از فیلتر ویرایش بگذرانند.

قلمان مانا، ذوقتان سرشار.

(به قلم زهرا حسینی)

برچسب ها: آموزش نویسندگیبانوی فرهنگحوزه هنریداستان کوچکمینیمال آرتنقد داستان کوچک
قبلی ویژگی‌های داستان کوچک (۷)
بعدی معرفی کتاب «دخیل عشق»

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

جستجو برای:
برچسب‌ها
آموزش داستان نویسی آموزش داستان‌نویسی آموزش نویسندگی احسان عباسلو ادبیات ادبیات داستانی اصول نویسندگی امام حسین ایده اولیه داستان باشگاه ادبی بانوی فرهنگ بانوی فرهنگ توصیف در داستان تکنیک های داستان نویسی حوزه هنری داستان داستان نویسی داستانک داستان کوتاه داستان کوچک داستان‌نویسی رمان روایت سارا عرفانی سوگواره عاشورایی ده عاشورا قصه محرم مرضیه نفری معرفی کتاب مولود توکلی ناداستان نقد نقد داستان نقد داستان کوتاه نویسنده نویسنده شو نویسندگی نویسندگی خلاق نیلوفر مالک پیرنگ داستان کتاب باز کتابخوانی کتاب خوب کتابگردی کتاب گردی
  • محبوب
  • جدید
  • دیدگاه ها
بایگانی‌ها
  • می 2025 (10)
  • آوریل 2025 (7)
  • مارس 2025 (9)
  • فوریه 2025 (31)
  • ژانویه 2025 (24)
  • دسامبر 2024 (20)
  • نوامبر 2024 (34)
  • اکتبر 2024 (7)
  • آگوست 2024 (2)
  • جولای 2024 (11)
  • ژوئن 2024 (17)
  • می 2024 (31)
  • آوریل 2024 (29)
  • مارس 2024 (37)
  • فوریه 2024 (19)
  • ژانویه 2024 (43)
  • دسامبر 2023 (34)
  • نوامبر 2023 (36)
  • اکتبر 2023 (35)
  • سپتامبر 2023 (25)
  • آگوست 2023 (32)
  • جولای 2023 (37)
  • ژوئن 2023 (19)
  • می 2023 (11)
  • آوریل 2023 (10)
  • مارس 2023 (14)
  • فوریه 2023 (17)
  • ژانویه 2023 (30)
  • دسامبر 2022 (14)
  • نوامبر 2022 (14)
  • اکتبر 2022 (15)
  • سپتامبر 2022 (20)
  • آگوست 2022 (18)
  • جولای 2022 (9)
  • ژوئن 2022 (12)
  • می 2022 (19)
  • آوریل 2022 (5)
  • مارس 2022 (3)
  • فوریه 2022 (15)
  • ژانویه 2022 (18)
  • دسامبر 2021 (15)
  • نوامبر 2021 (10)
  • اکتبر 2021 (4)
  • آگوست 2021 (3)
  • جولای 2021 (1)
  • ژوئن 2021 (2)
  • می 2021 (1)
  • آوریل 2021 (1)
  • مارس 2021 (6)
  • ژانویه 2021 (8)
  • نوامبر 2020 (1)
  • اکتبر 2020 (1)
  • آگوست 2020 (1)
  • جولای 2020 (3)
  • ژوئن 2020 (1)
  • آوریل 2020 (1)
  • فوریه 2020 (2)
  • ژانویه 2020 (2)
  • دسامبر 2019 (1)
  • نوامبر 2019 (1)
  • اکتبر 2019 (1)
  • آگوست 2019 (1)
  • جولای 2019 (1)
  • مارس 2019 (1)
  • دسامبر 2018 (1)
  • اکتبر 2018 (1)
  • جولای 2018 (1)
  • ژوئن 2018 (1)
  • مارس 2018 (1)
  • فوریه 2018 (2)
  • ژانویه 2018 (2)
  • دسامبر 2017 (1)
  • نوامبر 2017 (2)
  • اکتبر 2017 (1)
  • سپتامبر 2017 (1)
  • ژانویه 2017 (1)

باشگاه ادبی بانوی فرهنگ، به منظور هم افزایی بانوان نویسنده و علاقمندان به نویسندگی توسط چند تن از بانوان نویسنده ی کشور تشکیل شد.

  • تهران، خیابان سمیه نرسیده به خیابان حافظ، حوزه هنری، دفتر بانوی فرهنگ
  • 02191088034
  • info@banooyefarhang.com
نمادها
© 1400. قالب طراحی شده توسط بانوی فرهنگ
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
ارسال به ایمیل
https://www.banooyefarhang.com/?p=8276

برای تهیه کتابها از طریق راه های ارتباطی با ما تماس بگیرید. رد کردن

دسته بندی دوره ها
دوره های من
دسته بندی دوره ها

کتاب اعضای کانون

  • 50 دوره

دوره های من
برای مشاهده خریدهای خود باید وارد حساب کاربری خود شوید

Facebook Twitter Youtube Instagram Whatsapp
مرورگر شما از HTML5 پشتیبانی نمی کند.