جستجو برای:
سبد خرید 0
  • خانه
  • درباره ما
    • اهداف بانوی فرهنگ
    • تاریخچه بانوی فرهنگ
  • اخبار
    • گزارش نشست
    • اخبار و رویدادها
    • مسابقات و فراخوان
  • یادداشت
  • قفسه کتاب
  • پایگاه نقد
    • نقد داستان کوچک (قندونقد)
    • نقد داستان کوتاه
    • مرورنویسی
    • نویسندگان
  • دفتر داستان
    • داستان
    • داستانک
    • ناداستان
  • یک لقمه ادبیات
  • حلقه فانتزی
  • نگارخانه
    • عکس
    • آوا
    • نما
  • بسته های آموزشی
  • تماس با ما

ورود

گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟

ثبت نام

داده های شخصی شما برای پشتیبانی از تجربه شما در این وب سایت، برای مدیریت دسترسی به حساب کاربری شما و برای اهداف دیگری که در سیاست حفظ حریم خصوصی ما شرح داده می شود مورد استفاده قرار می گیرد.

0
آخرین اطلاعیه ها
جهت نمایش اطلاعیه باید وارد سایت شوید
  • خانه
  • درباره ما
    • اهداف بانوی فرهنگ
    • تاریخچه بانوی فرهنگ
  • اخبار
    • گزارش نشست
    • اخبار و رویدادها
    • مسابقات و فراخوان
  • یادداشت
  • قفسه کتاب
  • پایگاه نقد
    • نقد داستان کوچک (قندونقد)
    • نقد داستان کوتاه
    • مرورنویسی
    • نویسندگان
  • دفتر داستان
    • داستان
    • داستانک
    • ناداستان
  • یک لقمه ادبیات
  • حلقه فانتزی
  • نگارخانه
    • عکس
    • آوا
    • نما
  • بسته های آموزشی
  • تماس با ما
ورود
  • خانه
  • درباره ما
    • اهداف بانوی فرهنگ
    • تاریخچه بانوی فرهنگ
  • اخبار
    • گزارش نشست
    • اخبار و رویدادها
    • مسابقات و فراخوان
  • یادداشت
  • قفسه کتاب
  • پایگاه نقد
    • نقد داستان کوچک (قندونقد)
    • نقد داستان کوتاه
    • مرورنویسی
    • نویسندگان
  • دفتر داستان
    • داستان
    • داستانک
    • ناداستان
  • یک لقمه ادبیات
  • حلقه فانتزی
  • نگارخانه
    • عکس
    • آوا
    • نما
  • بسته های آموزشی
  • تماس با ما
ورود

وبلاگ

بانوی فرهنگاخبارناداستانمعلمی که من هستم

معلمی که من هستم

12 اردیبهشت 1404
ارسال شده توسط بانوی فرهنگ
ناداستان

به قلم مریم صفدری

دستش را بلند کرده بود و همزمان با ده دوازده نفر دیگر داد می‌زد:

– خانوم من، خانوم من.

هرکسی را ممکن بود صدا بزنم غیر از او. همین دیروز بود که مادرش در غیاب من دفتر را روی سرش گذاشته بود که خانم معلم از اول سال تا الان به بچه‌ها دیکته نگفته! آنقدر حرفش مزخرف بود که باعث خنده‌ی معاونین شده بود. ظاهرش هم تا چند روز نقل همکاران در دفتر بود! می‌دانم که ناراحتی‌اش از کجا بوده است. نمی‌توانسته بیاید بگوید چرا فقط این معلم در کلاس، جشن تولد انقلاب گرفته یا چرا این معلم بچه‌ها را برده پای شیر آب تا همه به صورت عملی وضو گرفتن را یاد بگیرند، یا از همه بدتر چرا این معلم گفته که بچه‌ها موشک کاغذی درست کنند و رویش پرچم فلسطین بکشند و به سمت اسراییل پرتاب کنند.

ـ جعفری تو بگو.

انتقامم را گرفته بودم. به دستِ بلندِ دخترش بی‌اعتنایی کرده بودم! بله، ابعاد انتقام معلم می‌تواند همینقدر کوچک، حقیر و حتی ابلهانه باشد!

حد نهایت بروز ناراحتی‌ام هم وقتی بود که یکی از بچه‌ها کار بی‌اخلاقی زشتی انجام داده بود و تا مدتی کلمه‌ی دخترم را موقع امضای تکالیفش حذف کرده بودم. نه به خاطر انتقام، حقیقتا نمی‌توانستم تصور کنم کسی که اینکار را انجام داده دختر من باشد!

درست همین موقع‌ها وسط همین انتقام‌های سخیف، مچ خودم را می‌گیرم و با لحن دوستم فهیمه به خودم می‌گویم:« این بود آرمان‌های ما؟ این بود معلمی شغل انبیاست؟ این بود جواب شکمبه‌ی شتر روی سر ریختن؟ این بود جواب سنگ زدن بچه‌ها در کوچه‌‌های مکه؟» در سرم سوت کشداری برای خودم می‌زنم که هنوز خیلی راه داری تا آن آرمان موجود در قلبت.

 

معلم دوم ابتدایی‌ام من را از روی خاکستر بلند کرد. در حالی پا به کلاس دوم گذاشتم که خاطره‌ی دوبار کتک خوردن ناحق از معلم کلاس اول، بی توجهی‌هایش به بچه‌های باسطح اقتصادی پایین و…روی شانه‌های کوچکم سنگینی می‌کرد. خانم مهین زبردست وقتی فهمید با وجود بی‌سوادی پدرومادرم، درسم خیلی خوب است به من توجه ویژه‌ای کرد. دیکته‌ها را می‌داد تصحیح کنم، از دفتر گچ می‌آوردم. مبصر کلاس بودم و این چنین جوانه‌های اعتماد به نفس در من شکل می‌گرفت. درست به همین علت بود که سوم مهر، ساعت هشت صبح در حالیکه برای اولین بار در کسوت معلم جلوی میز مسئول مقطع ایستاده بودم وقتی پرسید: « دوم می‌خوای؟» بی‌معطلی گفتم بله!

ته و توی خاطراتم را که می‌کاوم معلم‌های ابتدایی پررنگ با اسم و چهره و یادگاری‌هایشان در ذهن و روحم وجود دارند. هرچه که پایه‌ی تحصیلی بالاتر رفت رد حضور و تاثیر معلم‌ها کم و کمتر شد. همین بود که وقتی اسفندِ پارسال دفترچه‌ی ثبت‌نام در آزمون دبیری و آموزگاری با هم آمد به یقین می‌دانستم که انتخابم کدام است.

 

ده ساله بودم. ایستاده بودم جلوی جمعیت پانصدنفری مدرسه روی سکو و بی‌توجه به باد سرد صبحگاه از  ته حلق داد می‌زدم: «تواضعوا لمن طلبتم منه العلم». تمام دهه شصتی‌ها با این حدیث خاطره دارند اما این یکی را عمرا شنیده باشند که «جلوی پای معلمت بلند شو» یا «کسی که بیست و پنج روز به کسی علم بیاموزد مثل این است که مرده‌ای را زنده کرده است.»

حلقم پاره شد، ضعف اعصاب گرفتم تا به بچه‌ها یاد بدهم به جای اینکه بگویند: «بسم اللهِ رحمن رحیم» بگویند: « بسم الله الرحمن الرحیم». بعد تصادفا این حدیث را پیدا کردم:

« معلمی که به کودک یاد دهد بگوید بسم الله الرحمن الرحیم خدا برات آزادی از آتش را برای کودک و معلم و پدرو مادرش امضا می‌کند». کف‌زنان و پایکوبان متوجه شدم پیامبر از سر تجربه‌ی معلمی می‌دانسته چه زجری در این آموزش است  که اینچنین پاداشی را برای اینکار قرار داده است. ذوق‌زده‌تر شدم وقتی فهمیدم خدا خودش را معلم انسان معرفی کرده و گفته «علّم الانسان ما لم یعلم». تازه در همان قرآن حکایت معلمی را آورده که گیر شاگرد کم صبر می‌افتد و دست آخر هم عذرش را می‌خواهد. خضر را که دیدم که از دست شاگردی چون موسی شاکی شد، به خودم حق دادم بابت تمام دعاهای از ته دل برای آلوده شدن هوا، به خودم حق دادم بابت تمام لحظاتی که روزشماری کردم تا تعطیلات پایان سال، به خودم حق دادم بابت شادی خودم بیشتر از بچه‌ها از تعطیلی کلاس و درس!

ولی ازشما چه پنهان در این مدت به وضوح به من ثابت شده که هنوز برای مبعوث شدن آماده نیستم. هنوز مانده تا آنقدر دلم برای خلق خدا بسوزد و بتپد که خودِ خدا بیاید وسط و بگوید خودت را برای هدایت این مردم شرحه شرحه نکن. اگرچه معلمی شغل انبیاست اما هنوز مانده تا من به بعثت برسم…

 

برچسب ها: باشگاه ادبی بانوی فرهنگحوزه هنریروز معلممریم صفدریناداستان
قبلی معرفی کتاب نوجوان "دخترخاله‌ها"، نویسنده سرکارخانم نیلوفر مالک، ویژه نمایشگاه کتاب
بعدی من معذرت می‌خواهم یا زبان لال، امام؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

جستجو برای:
برچسب‌ها
آموزش داستان نویسی آموزش داستان‌نویسی آموزش نویسندگی احسان عباسلو ادبیات ادبیات داستانی اصول نویسندگی امام حسین ایده اولیه داستان باشگاه ادبی بانوی فرهنگ بانوی فرهنگ توصیف در داستان تکنیک های داستان نویسی حوزه هنری داستان داستان نویسی داستانک داستان کوتاه داستان کوچک داستان‌نویسی رمان روایت سارا عرفانی سوگواره عاشورایی ده عاشورا قصه محرم مرضیه نفری معرفی کتاب مولود توکلی ناداستان نقد نقد داستان نقد داستان کوتاه نویسنده نویسنده شو نویسندگی نویسندگی خلاق نیلوفر مالک پیرنگ داستان کتاب باز کتابخوانی کتاب خوب کتابگردی کتاب گردی
  • محبوب
  • جدید
  • دیدگاه ها
بایگانی‌ها
  • می 2025 (10)
  • آوریل 2025 (7)
  • مارس 2025 (9)
  • فوریه 2025 (31)
  • ژانویه 2025 (24)
  • دسامبر 2024 (20)
  • نوامبر 2024 (34)
  • اکتبر 2024 (7)
  • آگوست 2024 (2)
  • جولای 2024 (11)
  • ژوئن 2024 (17)
  • می 2024 (31)
  • آوریل 2024 (29)
  • مارس 2024 (37)
  • فوریه 2024 (19)
  • ژانویه 2024 (43)
  • دسامبر 2023 (34)
  • نوامبر 2023 (36)
  • اکتبر 2023 (35)
  • سپتامبر 2023 (25)
  • آگوست 2023 (32)
  • جولای 2023 (37)
  • ژوئن 2023 (19)
  • می 2023 (11)
  • آوریل 2023 (10)
  • مارس 2023 (14)
  • فوریه 2023 (17)
  • ژانویه 2023 (30)
  • دسامبر 2022 (14)
  • نوامبر 2022 (14)
  • اکتبر 2022 (15)
  • سپتامبر 2022 (20)
  • آگوست 2022 (18)
  • جولای 2022 (9)
  • ژوئن 2022 (12)
  • می 2022 (19)
  • آوریل 2022 (5)
  • مارس 2022 (3)
  • فوریه 2022 (15)
  • ژانویه 2022 (18)
  • دسامبر 2021 (15)
  • نوامبر 2021 (10)
  • اکتبر 2021 (4)
  • آگوست 2021 (3)
  • جولای 2021 (1)
  • ژوئن 2021 (2)
  • می 2021 (1)
  • آوریل 2021 (1)
  • مارس 2021 (6)
  • ژانویه 2021 (8)
  • نوامبر 2020 (1)
  • اکتبر 2020 (1)
  • آگوست 2020 (1)
  • جولای 2020 (3)
  • ژوئن 2020 (1)
  • آوریل 2020 (1)
  • فوریه 2020 (2)
  • ژانویه 2020 (2)
  • دسامبر 2019 (1)
  • نوامبر 2019 (1)
  • اکتبر 2019 (1)
  • آگوست 2019 (1)
  • جولای 2019 (1)
  • مارس 2019 (1)
  • دسامبر 2018 (1)
  • اکتبر 2018 (1)
  • جولای 2018 (1)
  • ژوئن 2018 (1)
  • مارس 2018 (1)
  • فوریه 2018 (2)
  • ژانویه 2018 (2)
  • دسامبر 2017 (1)
  • نوامبر 2017 (2)
  • اکتبر 2017 (1)
  • سپتامبر 2017 (1)
  • ژانویه 2017 (1)

باشگاه ادبی بانوی فرهنگ، به منظور هم افزایی بانوان نویسنده و علاقمندان به نویسندگی توسط چند تن از بانوان نویسنده ی کشور تشکیل شد.

  • تهران، خیابان سمیه نرسیده به خیابان حافظ، حوزه هنری، دفتر بانوی فرهنگ
  • 02191088034
  • info@banooyefarhang.com
نمادها
© 1400. قالب طراحی شده توسط بانوی فرهنگ
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
ارسال به ایمیل
https://www.banooyefarhang.com/?p=13742

برای تهیه کتابها از طریق راه های ارتباطی با ما تماس بگیرید. رد کردن

دسته بندی دوره ها
دوره های من
دسته بندی دوره ها

کتاب اعضای کانون

  • 50 دوره

دوره های من
برای مشاهده خریدهای خود باید وارد حساب کاربری خود شوید

Facebook Twitter Youtube Instagram Whatsapp
مرورگر شما از HTML5 پشتیبانی نمی کند.