جستجو برای:
سبد خرید 0
  • خانه
  • درباره ما
    • اهداف بانوی فرهنگ
    • تاریخچه بانوی فرهنگ
  • اخبار
    • گزارش نشست
    • اخبار و رویدادها
    • مسابقات و فراخوان
  • یادداشت
  • قفسه کتاب
  • پایگاه نقد
    • نقد داستان کوچک (قندونقد)
    • نقد داستان کوتاه
    • مرورنویسی
    • نویسندگان
  • دفتر داستان
    • داستان
    • داستانک
    • ناداستان
  • یک لقمه ادبیات
  • حلقه فانتزی
  • نگارخانه
    • عکس
    • آوا
    • نما
  • بسته های آموزشی
  • تماس با ما

ورود

گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟

ثبت نام

داده های شخصی شما برای پشتیبانی از تجربه شما در این وب سایت، برای مدیریت دسترسی به حساب کاربری شما و برای اهداف دیگری که در سیاست حفظ حریم خصوصی ما شرح داده می شود مورد استفاده قرار می گیرد.

0
آخرین اطلاعیه ها
جهت نمایش اطلاعیه باید وارد سایت شوید
  • خانه
  • درباره ما
    • اهداف بانوی فرهنگ
    • تاریخچه بانوی فرهنگ
  • اخبار
    • گزارش نشست
    • اخبار و رویدادها
    • مسابقات و فراخوان
  • یادداشت
  • قفسه کتاب
  • پایگاه نقد
    • نقد داستان کوچک (قندونقد)
    • نقد داستان کوتاه
    • مرورنویسی
    • نویسندگان
  • دفتر داستان
    • داستان
    • داستانک
    • ناداستان
  • یک لقمه ادبیات
  • حلقه فانتزی
  • نگارخانه
    • عکس
    • آوا
    • نما
  • بسته های آموزشی
  • تماس با ما
ورود
  • خانه
  • درباره ما
    • اهداف بانوی فرهنگ
    • تاریخچه بانوی فرهنگ
  • اخبار
    • گزارش نشست
    • اخبار و رویدادها
    • مسابقات و فراخوان
  • یادداشت
  • قفسه کتاب
  • پایگاه نقد
    • نقد داستان کوچک (قندونقد)
    • نقد داستان کوتاه
    • مرورنویسی
    • نویسندگان
  • دفتر داستان
    • داستان
    • داستانک
    • ناداستان
  • یک لقمه ادبیات
  • حلقه فانتزی
  • نگارخانه
    • عکس
    • آوا
    • نما
  • بسته های آموزشی
  • تماس با ما
ورود

وبلاگ

بانوی فرهنگاخبارپایگاه نقدنقد داستان کوتاهنقد داستان کوتاه «انتخاب»

نقد داستان کوتاه «انتخاب»

13 تیر 1402
ارسال شده توسط بانوی فرهنگ
نقد داستان کوتاه

داستان کوتاه «انتخاب»

به قلم سیده اعظم الشریعه موسوی

 

ساعت هواخوری بود. اُسَرا به حیاط آمده بودند.  هر کس مشغول کاری بود. علی هم آرام‌آرام و نامحسوس داشت سیروس پلنگ را تعقیب می‌کرد. چند روزی بود که ذهنش مشغول او شده بود. سیروس پلنگ در قهوه‌ای‌رنگ اتاق آهنی را باز کرد.  داخل اتاق رفت.

علی سریع خودش را پشت دیوار اتاق رساند.

صدای زمخت عدنان به گوشش رسید: چه خبر؟

  • قربان درسته، خودشه. محمد محمدی فرمانده گردان محمد رسول‌الله.
  • مرحبا. خوشم آمد.

صدای پا کوبیدن سیروس پلنگ دل علی را لرزاند.

  • پس همین امشب کارش را تموم کن.
  • همین امشب؟ قربان اگر هم‌سلولی‌ها بفهمن در جا منو می‌کشن.
  • غلط‌کردن، نترس حواسمون بهت هست.
  • آخه…
  • بیا بگیر این مواد بیهوشی خیلی قویه، همه که خوابیدن بریز روی دستمال و جلوی بینی‌ش بگیر، تا بخواد بفهمه چی‌شده، قلبش ازکارافتاده.
  • ولی قربان…

صدای نخراشیده عدنان شبیه فریاد شد: فقط بگو چشم.

  • چشم قربان. بعدازاین کار دیگه آزادم؟
  • ما سر قولمون هستیم.

سردی دیوار به تمام جان علی نشست، رمقی در پاهایش برای حرکت احساس نمی‌کرد.

ولی اگر دیر می‌جنبید سیروس پلنگ او را می‌دید و می‌فهمید که حرف‌هایشان را شنیده است.

مثل فنر از جا پرید و خودش را به تک‌درخت وسط حیاط رساند.

همان جا نشست. پاهایش را جمع کرد و سرش را روی زانوهایش گذاشت.

حرف‌هایی که شنیده بود همه‌ی وجودش را به آتش کشیده بود.

درست حدس زده بود. سیروس پلنگ نفوذی عدنان بود.

به محمد فکر کرد. از همان کودکی محمد را جور دیگری دوست داشت. از 5 سالگی دست او را می‌گرفت و با هم به مسجد می‌رفتند.

محمد مثل یک برادر مهربان هوای علی را داشت.  او را به پارک می‌بُرد و با او بازی می‌کرد. از زمانی که محمد، پدر و مادرش را در تصادف ازدست‌داده بود، با خانواده عمویش زندگی می‌کرد. علی حتی نمازخواندن را هم از محمد یاد گرفته بود.  روزی که او گفت می‌خواهد به جبهه برود علی بغض کرد. بعد از رفتن محمد بود که علی هم به فکر جبهه رفتن افتاد و خودش را به محمد رساند.

عملیات که لو رفت تعداد زیادی از رزمنده‌ها شهید و اسیر شدند.

سنگینی ضربه‌ای را روی شانه‌اش حس کرد. سرش را بلند کرد.

مأمور عراقی بود که باطوم به دست بالای سرش ایستاده بود. ((گومی، گومی)) 1

وقت استراحت تمام شده بود. سلانه‌سلانه داخل سلول نمور و نیمه‌تاریک برگشت. خودش را به گوشه سلول رساند و آرام نشست.

باید تا شب فکری می‌کرد.

***

برای نماز صبح علی بیدار نشد. محمد کنار او نشست: علی، علی پاشو اذان گفتن.

علی بیدار نشد. انگار سال‌ها بود که خوابیده است. همه دور علی جمع شده بودند.

  • چی‌ شده؟
  • شاید فشارش افتاده؟
  • نگهبان را خبر کنید ببرنش بیمارستان؟

اشک پهنای صورت مردانه‌ی محمد را گرفته بود: حالا فهمیدم چرا دیشب اصرار داشتی  جای من بخوابی.

  • بلند شو.

 

نقد داستان «انتخاب» به قلم خانم مرضیه نفری

هزاران تبریک به خانم  سیده اعظم الشریعه موسوی

اجازه دهید اول ذوق خودم را از داستان خوب شما ابراز کنم. اگر به من باشد من هیچ حرفی درمورد این داستان خوب ندارم. به قدری لذت بردم که ترجیح می‌دهم لذت خواندن یک داستان خوب را بارها و بارها مزه مزه کنم. شما یک داستان دینی نوشته‌اید. داستانی که با خواندنش ما به یاد حضرت رسول و امیرالمومنین می‌افتیم. صحنه آغازین شما عالی بود. انتخابی دقیق و راه گشا.

ابتدا از شما یک سوال می‌پرسم. آیا شما در خلق این اثر محدودیت کلمه داشته‌اید؟ در صورتی که این محدودیت را نداشته‌اید صحبت‌های من می‌تواند یاری‌رسان باشد. البته امیدوارم.

  • پرداخت داستان: داستان خوب پرداخت نشده است و جای کار دارد. به نظر می‌رسد نویسنده نکته سنجی مثل شما می‌تواند داستان را به بهترین شکل پرداخت کند. با توجه به اینکه ما در این داستان با شخصیت حضرت محمد و علی آشنا می‌شویم شما می‌توانید با افزودن صحنه مشکل پیرنگ را حل کنی. با پرداخت داستانی به معرفی ابعاد دیگری از شخصیت این بزرگواران هم بپردازی. در داستان پیامبرما می‌توانیم چند صفت را از ایشان بگیریم و استفاده کنیم
  • خوش بو بودن
  • بزرگ بودن
  • اول سلام دادن
  • تاثیرگذار بودن ایشان به خاطر حسن خلق
  • امانت داری ایشان

البته شما می دانید که مضمون دینی داستان نباید از همان اول خودش را جار بزند. در پایان و نزدیک به انتها می‌تواند خودش را لو بدهد. یعنی تو قصه خودت را بنویس. پیش برو، مفاهیم دینی در ذهن و جان خواننده تاثیر خواهد گذاشت. البته شرط اول برای نویسنده است او باید خیلی بخواند. باید ذهن  او انباشته از داستان های دینی باشد تا در داستان خودش را نشان دهد.

  • داستان از لحاظ روابط علی و معلولی دچار اشکال است. ما سوال های زیادی داریم که بی پاسخ می‌ماند. آیا علی راه دیگری ندارد ؟ او حتی به راه‌های دیگر فکر هم نکرد. علی باید اقدام های دیگری کند. قربانی کردن خود در مراحل آخر کار است.. در مورد شخصیت علی می‌توانی بهتر کار کنی. بله منی که حضرت را می‌شناسم و درموردشان مطالعه دارم. به محض خواندن این داستان علی داستان شما را به حضرت امیر نسبت می‌دهم. اما در دنیای داستان تو شخصیتی داری به نام علی، او انسان است. یک انسان خوب، ولی معصوم نیست. پس برایش چالش بگذار. شاید هم بگویی علی آن قدر خوب و فداکار است که هیچ مشکل و چالشی ندارد!  شاید هم بپرسی  داستان آدمهای مثبت را که چالش ندارند، چگونه بنویسیم؟ اصلا ما آدم مثبت بدون چالش نداریم. شروع قصه خلقت از چالش حضرت آدم و حوا است. روایت انسان را بررسی کن.  خوردن میوه ممنوعه چالش آنها بود و داستانهای بعدی را خلق کردند. انسانی که صاحب اراده است عصیانگر است، چالش دارد. علی چرا اینقدر راحت فداکاری می‌کند؟ آن هم فداکاری در حد دادن جان! در حالی که این کار به طور موقت خطر را دفع می‌کند و محمد باز هم در خطر است. شاید فردا روزی دوباره شناسایی شود. آن وقت علیی در کار نیست که یاریگر محمد باشد. به اینها فکر کن.

شما باید برای ساختن صحنه‌تان صبر کنید، همت کنید چرا که پیامبر منتظر وحی می‌ماند. گاهی روزها، هفته ها و حتی ماه ها. داستان نویس گاهی هفته ها منتظر ساخته شدن یک تصویر است.

  • یکی از وظایف مهم صحنه و صحنه پردازی در داستان ایجاد ذهنیت در داستان نسبت به شخصیت های داستانی است.یعنی نویسنده باید با توصیف صحنه یا صحنه پردازی تعمدی با درون مایه اطلاعات بیشتری به خواننده بدهد تا او شناخت بیشتری از شخصیت پیدا کند. به خاطر حجم کم کار، این وظیفه به عهده دیالوگ گذاشته شده است. حجم دیالوگ نسبت به داستان زیاد شده است. به نظر می‌رسد با شخصیت پردازی دقیق تر و افزودن صحنه این مشکل حل شود.
  • گاهی با توصیف خوب مکان و زمان داستان نویسنده می‌تواند واقع نمایی داستانش را قوت ببخشد. وقتی اشیا و جزئیات به خوبی تشریح می‌شوند، خواننده آن را باور می‌کند.

امیدوارم این داستان را بازنویسی کنید و دوباره برایمان ارسال کنید. حالا که اینقدر خوب می‌نویسید، بیشتر بنویسید. چرا که همه چیز از نوشتن آغاز می‌شود. شما می‌توانید آغازگر باشید.

برچسب ها: اصول نویسندگیایده اولیه داستانباشگاه ادبی بانوی فرهنگبانوی فرهنگپرداخت در داستانحوزه هنریداستان کوتاهداستان کوتاه انتخابداستان نویسیزاویه دیدسیده اعظم الشریعه موسویمرضیه نفرینقدنقد داستاننویسندهنویسنده شو
قبلی سلسله جلسات «نوش دارو» برگزار میشود
بعدی نقد داستان کوتاه «کره اسب چموش»

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

جستجو برای:
برچسب‌ها
آموزش داستان نویسی آموزش داستان‌نویسی آموزش نویسندگی احسان عباسلو ادبیات ادبیات داستانی اصول نویسندگی امام حسین ایده اولیه داستان باشگاه ادبی بانوی فرهنگ بانوی فرهنگ توصیف در داستان تکنیک های داستان نویسی حوزه هنری داستان داستان نویسی داستانک داستان کوتاه داستان کوچک داستان‌نویسی رمان روایت سارا عرفانی سوگواره عاشورایی ده عاشورا قصه محرم مرضیه نفری معرفی کتاب مولود توکلی ناداستان نقد نقد داستان نقد داستان کوتاه نویسنده نویسنده شو نویسندگی نویسندگی خلاق نیلوفر مالک پیرنگ داستان کتاب باز کتابخوانی کتاب خوب کتابگردی کتاب گردی
  • محبوب
  • جدید
  • دیدگاه ها
بایگانی‌ها
  • می 2025 (10)
  • آوریل 2025 (7)
  • مارس 2025 (9)
  • فوریه 2025 (31)
  • ژانویه 2025 (24)
  • دسامبر 2024 (20)
  • نوامبر 2024 (34)
  • اکتبر 2024 (7)
  • آگوست 2024 (2)
  • جولای 2024 (11)
  • ژوئن 2024 (17)
  • می 2024 (31)
  • آوریل 2024 (29)
  • مارس 2024 (37)
  • فوریه 2024 (19)
  • ژانویه 2024 (43)
  • دسامبر 2023 (34)
  • نوامبر 2023 (36)
  • اکتبر 2023 (35)
  • سپتامبر 2023 (25)
  • آگوست 2023 (32)
  • جولای 2023 (37)
  • ژوئن 2023 (19)
  • می 2023 (11)
  • آوریل 2023 (10)
  • مارس 2023 (14)
  • فوریه 2023 (17)
  • ژانویه 2023 (30)
  • دسامبر 2022 (14)
  • نوامبر 2022 (14)
  • اکتبر 2022 (15)
  • سپتامبر 2022 (20)
  • آگوست 2022 (18)
  • جولای 2022 (9)
  • ژوئن 2022 (12)
  • می 2022 (19)
  • آوریل 2022 (5)
  • مارس 2022 (3)
  • فوریه 2022 (15)
  • ژانویه 2022 (18)
  • دسامبر 2021 (15)
  • نوامبر 2021 (10)
  • اکتبر 2021 (4)
  • آگوست 2021 (3)
  • جولای 2021 (1)
  • ژوئن 2021 (2)
  • می 2021 (1)
  • آوریل 2021 (1)
  • مارس 2021 (6)
  • ژانویه 2021 (8)
  • نوامبر 2020 (1)
  • اکتبر 2020 (1)
  • آگوست 2020 (1)
  • جولای 2020 (3)
  • ژوئن 2020 (1)
  • آوریل 2020 (1)
  • فوریه 2020 (2)
  • ژانویه 2020 (2)
  • دسامبر 2019 (1)
  • نوامبر 2019 (1)
  • اکتبر 2019 (1)
  • آگوست 2019 (1)
  • جولای 2019 (1)
  • مارس 2019 (1)
  • دسامبر 2018 (1)
  • اکتبر 2018 (1)
  • جولای 2018 (1)
  • ژوئن 2018 (1)
  • مارس 2018 (1)
  • فوریه 2018 (2)
  • ژانویه 2018 (2)
  • دسامبر 2017 (1)
  • نوامبر 2017 (2)
  • اکتبر 2017 (1)
  • سپتامبر 2017 (1)
  • ژانویه 2017 (1)

باشگاه ادبی بانوی فرهنگ، به منظور هم افزایی بانوان نویسنده و علاقمندان به نویسندگی توسط چند تن از بانوان نویسنده ی کشور تشکیل شد.

  • تهران، خیابان سمیه نرسیده به خیابان حافظ، حوزه هنری، دفتر بانوی فرهنگ
  • 02191088034
  • info@banooyefarhang.com
نمادها
© 1400. قالب طراحی شده توسط بانوی فرهنگ
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
ارسال به ایمیل
https://www.banooyefarhang.com/?p=10173

برای تهیه کتابها از طریق راه های ارتباطی با ما تماس بگیرید. رد کردن

دسته بندی دوره ها
دوره های من
دسته بندی دوره ها

کتاب اعضای کانون

  • 50 دوره

دوره های من
برای مشاهده خریدهای خود باید وارد حساب کاربری خود شوید

Facebook Twitter Youtube Instagram Whatsapp
مرورگر شما از HTML5 پشتیبانی نمی کند.