“مردی از جنس وحدت” نگاهی به فیلم “صیاد”

به قلم فاطمه شایانپویا
اولین تصویر فیلم، صورت مردی است که زیر گریمی نه چندان قوی، با کمکگرفتن از نام فیلم، به زحمت شناخته میگردد.او صیاد است. علی صیاد شیرازی. با موهای کوتاه و ابروهای کمپشت و چهره ای باز و ساده. با سرگرد فلاحی ملاقات کرده و تلویزیون، دارد ثانیهای از آنجای تاریخ را نشان میدهد که آیت الله منتظری توی مجلس، نظر بر حذف ارتش دارد و شهید چمران ایستاده پشت تریبون و تمامقد از ارتشیهایی مانند صیاد شیرازی نام میبرد که چقدر ارزشمندند و… فیلم در بستری از مستند، مواجهه با واقعیات تاریخی و آدمهای حقیقی، جای مانور آنچنانی برای پرداخت داستانی و تخیل ندارد. اما کارگردان، ما را با صدای زنانه ای، در سراسر فیلم همراه کرده. صداییکه بعدها میفهمیم از آن عفت است؛ همسر شهید صیاد که گویی خاطرات شهید، از زبان او، روایت میشود و شبیه موسیقی فیلم، ما را در کنار صحنهها همراهی مینماید. صوت و تصویر، در این فیلم به خوبی در خدمت هم، به پیشبرد داستان کمک میکنند. نورپردازی و پرداخت رنگ فیلم، همه از مناطق سرسبز و کوهستانی غرب ایران حکایت دارد و سرسختی و سبزی و امید را به ذهن متبادر میکند. نماهای فیلم برداری اکثرا به صورت لانگ شات، گستره زیبای ایران زمین را نشان میدهد که فرزندان غیور آن حتی یک وجب از خاکش را به دست دشمن ندادند. در اتاق جلسات دولت، مخاطب با واقعیات پردرد قصه بنی صدر و تفرقه افکنی او و نفاق و حزب بازیهایش در روزنامه انقلاب اسلامی و مخالفت با شهید بهشتی، مواجه میشود. اینکه در اوج تهدیدات و حملات دشمن به کشور و اقدامات تجزیه طلبان، دست ارتش و خصوصا سپاه را از سلاح خالی گذاشت و… جوری که آدمی لحظه ای گمان میکند شاید پیرنگ داستان بنی صدر، انتقام باشد!تصاویر اتاق جلسات با بنی صدر، بسته و کدر است.اما دوربین بازمیگردد بر روی شخصیت قهرمان یا شاید بهتر است بگویم پهلوان صیاد و تکیه هوشمندانه او بر وحدت نیروهای نظامی و جناح های سیاسی برای حفظ امنیت و تمامیت ارضی ایران عزیزمان. از نقاط قوت فیلم، استفاده از صدای دالبی در جایجای صحنههای آن است که بیننده را در فضایی سه بعدی، در میانه داستان میبرد و با مردم و قهرمان، همراه میسازد. تکه کلام مستند صیاد: من کان لله، کان الله له، به زیبایی بر زبان بازیگر نقش او جاری میشود. بازیگری که با همسر واقعی خود در نقش عفت، همراه شده است و فیلم چه زیبا، لحظات عاشقانه و حمایتگرانه این زوج را به تصویر میکشد. لمس درست و همدلی همسرانه، در جای مناسب و در بحرانهای زندگی شخصی شهید، به پیشبرد فیلم کمک شایانی میکنند و این نقطه قوت بزرگ دیگر آن است. شخصیت پردازی صیاد، در پس صحنه های رقم خورده، دیالوگ های درست، نگاه های عمیق، کنش ها و یادداشت های مکتوب او، به خوبی رقم خورده است. جوری که حتی مخاطبی که او را نمیشناسد، قدم به قدم با او همراه میشود. صدای او را میشنود؛ دلایل منطقی او را برای حفظ وحدت، میپذیرد و هوشمندی و عملکرد سریع و به موقع او در بحرانها را میستاید. چالش های نظامی او، بلاتکلیفیش، احترام به مافوق و دردهایش را حس میکند و سوال بزرگ زندگی او را، که چرا اسیر گلولهها نمیشود؛ و وظیفه او در زندگی را دریافت میکند.دغدغه دیگر صیاد در زندگی او نیز، در چندجای فیلم، موتیف وار ذکر میشود. اینکه سرباز وطن، باید سرش را بالابگیرد و نوکرصفتی نداشتهباشد. اینکه باید به خدا توکل کند و امیدش را تا لحظه آخر از دست ندهد و… نکته مهم فیلم صیاد، چالش های ارتش و سپاه با هم و در تلفیق ایندو است. چیزی که گاها تا امروز ادامه دارد و گاهی ذکر موارد ریزی از آن، طنز تلخی میشود که مخاطب را به خنده وامیدارد. مراتب قانونی ریز و درشت و حواشی که گاه ارتش را بیش از ذات عمل، به خود مشغول کرده. و بی نظمی که گاه، اخلاص و کاربلدی سپاه را دچار مخاطره میکند. عزل بنی صدر، به عنوان آنتاگونیست فیلم، شاید نقطه حل چالش داستان باشد و حکم امام برای برگشتن صیاد به فرماندهی نظامی. نکته ای که انگار بار بزرگی را از سینه مخاطب همراه شده با فیلم، برمیدارد و باعث میشود نفس راحتی بکشد. فیلم با توفیق صیاد در فتح بستان و توضیح مختصری از عملیات طریق القدس و آزادسازی خرمشهر، به پایان میرسد.شاید بشود گفت، فیلمنامه صیاد، بیشتر شخص محور است تا موضوع محور و حتی شاید پیرنگ داستانی قوی و چندلایه نداشته باشد اما مخاطب را با شخصیت واقعی شهید و منطق او همراه می، سازد. و قدم تبیینی موثری برای شناخت قهرمانان تاریخ معاصر کشورمان ایران، برمیدارد.
دیدگاهتان را بنویسید