نویسنده: آزاده رباط جزی
مامان گفته بود: “رسمه چیزایی که شبای دیگه نمیخرن، امشب میخرن و دور هم شادی میکنن.
چون امشب از شبای دیگه سردتر و بلندتره.”
مامان راست گفته بود. امشب بابا با بخاری آمد.
مامان گفته بود: “رسمه چیزایی که شبای دیگه نمیخرن، امشب میخرن و دور هم شادی میکنن.
چون امشب از شبای دیگه سردتر و بلندتره.”
مامان راست گفته بود. امشب بابا با بخاری آمد.